درباره ما
تماس
پیوند ها
نقل مطالب ماه مگ بدون ذکر ماخذ ممنوع است
 

«Prev | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | Next»
levy
For Lucien Levy-Bruhl
ذهنیت ها ی غیر غربی در مقایسه با ذهنیت های ما، عادتهای ذهنی متفاوتی دارند.» و در یادداشت دیگری(به تاریخ سپتامبر- اوت1938) می نویسد:« به نظر من آمیختگی هنوزهم چیزی اساسی در ذهنیت ابتدایی و شاید در ذهن بشر است. آمیختگی وزنه ای متمم و شاید وزنه ای متقابل با اصول انتظام بخش تفکر منطقی باشد. اما اگر چنین است میدان عمل آمیختگی از کجا آغاز می شود و به کجا خاتمه می یابد؟(...) و چون به نظر می رسد که آمیختگی مستلزم چیزی است که شدیداٌ در برابر فهم پذیر شدن طغیان می کند، پس چگونه می توان این موضوع را هضم کرد که ذهن انسان می تواند درعین حال هم سرچشمۀ عقلانیت باشد وهم غیرعقلانیت(irrational)؟»
. یعنی ذهن بشر هم علم را می آفریند و هم خرافات را

» ادامه مطلب

moughen

یدالله موقن


نظریۀ لوی-برول در بارۀ برداشت انسان های ابتدایی ازاسطوره ها وبحثی در بارۀ دفتر چه های یاد داشت لوی-برول که پس از مرگش منتشر شده اند و دفاع از نظریۀ ذهنیت ابتدایی لوی-برول
Lucien Levy-Bruhl 's Carnets

لوی-بول می نویسد:اسطوره در بستر زمانی خاصی قرار دارد، اسطوره فرا – تاریخی است و فوق همۀ آفریدگارها قرار دارد. بنابراین اسطوره هم آینده است و هم گذشته.
در این معناست که نیاکان اسطوره ای از نیاکان واقعی متمایز می شوند، نیاکان اسطوره ای هر آنچه را امروزه وجود دارد آفریده اند، این نیاکان در بیرون از زمان قرار دارند.
جهان اسطوره ای با سیالیت تصاویر و مسخ هایش مشخص می شود.
بنابر این در جهان اسطوره ای همه چیز ممکن است.مقولات جهان اسطوره ای از یکدیگر منفک و متمایز نیستند، بنابراین موجودات می توانند همزمان هم انسان باشند و هم جانور. برای انسان ابتدایی همین آمیختگی مقولات، نمونۀ عالی واقعیت است. این واقعیت همزمان هم پیش – طبیعی است و هم فوق ِطبیعی.

» ادامه مطلب

The Role of Myth and Technology in the Rise of Totalitarism

نوشتۀ جان مایکل کرویز ترجمۀ یدالله موقن( شرحی بر اسطورۀ دولت ارنست کاسیرر)
بررسی نوع ادراک زمان که در ذات تکنیک قرار دارد ، نشان می دهد که فرد ، نه تنها جامعه را به شکل وقایعی از هم گسیخته و بی ارتباط درک می کند، بلکه وجود خویش را نیز به شکل وقایعی از هم گسیخته در می یابد. هگل در سده ی نوزدهم مدعی شد که دولت واقعیت اجتماعی بنیادی است و نمی توان آن را صرفاً به «جامعه ی مدنی» تقلیل داد. هگل جامعه ی مدنی را سازمان یافتن افرادی تعریف می کند که فقط به خاطر مقاصد خصوصی خود زندگی می کنند.23
با غلبه ی تکنیک، چیز تازه ای در حیات اجتماعی رخ می دهد که نمی توان آن را با خصوصی شدنی که هگل در ذهن داشت مقایسه کرد. حتی زندگی فرد در بستر تکنیک همچون رشته ای از رویدادها یا وقایع نمایان می شود. هگل جامعه ی مدنی را مجمعی می پنداشت که برای حفظ فرد تشکیل شده است ؛ از این رو جامعه ی مدنی اراده ی مشترکی را منعکس می کند. اما وقتی زندگی به منزله ی وقایعی درک شد که به طور اتفاقی روی می دهند؛ جامعه نیز به نظر می آید که به معنای اراده ای عمومی (بدان گونه که کاسیرر این اصطلاح را به کار می برد یعنی دارای جهت مشترکی به سوی آینده) دیگر وجود نداشته باشد. علت این وضع این است هنگامی که زندگی همچون وقایعی محض درک شد ، حتی هویت شخصی فرد نیز به صورت تکه پاره نمایان می شود.24
در این حالت به نظر می رسد که تصادف ] یا شانس[ ، یعنی آن چیزی که به اعتقاد هگل نفی کامل خرد است ، اصل غایی هدایت وقایع باشد25
«در چنین وضعی ، اراده جز امری خودسرانه به نظر نمی آید. آن نوع احساس از زمان را ، که در ذات تکنیک است یعنی واقعه ای که چیزی را حاضر می کند، می توان زمان تصادفی مطلق نامید .... چنین زمانی، زمان واقعه ی تصادفی ] یا شانسی[ است، زمان «هر چه پیش آید» است. تکنیک کاملاً «آزاد شده » براساس اراده ای عمل می کند که خودسر است. راهنمایی تکنیک در مرحله ی نهایی خود هیچ مدلی در طبیعت نیست و در این مرحله تکنیک مستقل می شود».

ئغفا2

» ادامه مطلب

The Role of Myth and Technology in the Rise of Totalitarism

نوشتۀ جان مایکل کرویز ترجمۀ یدالله موقن( شرحی بر اسطورۀ دولت ارنست کاسیرر)

myth 1


(بحران در شناخت انسان از منِ خویش)

اسطوره «در زمانهای بحرانی» و در «موقعیت های غیرعادی و خطرناک» خود را نشان می دهد. اسطوره در مواقعی که احساسی شدید ، نیازی مبرم یا خطری عظیم وجود داشته باشد به جامعه رخنه می کند. کاسیرر می گوید که چنین وضعی هنگامی پیش می آید که «نیروهای پیوند دهنده ی حیات اجتماعی، به هر دلیلی،توان خویش را از دست داده باشند» (اسطوره ی دولت صفحۀ 408)
هنگامی که به نظر می رسد شیرازه ی جامعه در حال از هم گسیختن است نیاز به وجود یک رهبر فرا رسیده است . فراخواندن یک رهبر از آرزوی جمعی برای تجدید نظم اجتماعی ناشی می شود. گروهی که بر این آرزوی جمعی چنگ می اندازند می توانند ، این احساسات را به طریقی به کار گیرند که جامعه را دوباره متحد کنند. «نیروهای پیوند دهنده ی حیات اجتماعی بشر» ، یعنی «نیروهای عقلانی، اخلاقی و هنری» هنگامی قدرت خود را از دست می دهند که اعتقاد به آنها سست شده باشد.




» ادامه مطلب

یدالله موقن : تفاوت تمدنهای شرق و غرب از دیدگاه ماکس وبر
weberMax Weber 's views on the Differences between Eastern and Western Civilizations by Yadollah Moughen
این وضع، ناپایداری سلطۀکاریزمایی را در مقایسه با سلطۀ سنتی و سلطۀ عقلانی آشکار می کند. زیرا سلطۀ کاریزمایی توانایی مشروعیت یافتن و سازمانی شدن را که می توانند ساختاری پایدار برای سلطه ایجاد کنند، ندارد. وبر سلطۀکاریزمایی را نه فقط به منزله سلطه غیرعادی و استثنایی بلکه همچنین به مثابه سلطه شخص توصیف می کند. کاریزما موهبتی شخصی است که یک شخص را قادر می سازد که رهبر شود. این موهبت مرکب از نیروهایی است که هر کس نمی تواند آنها را دارا باشد. بنابراین پیروان رهبر این نیروها را فوق طبیعی یا فوق بشری می دانند.

» ادامه مطلب

Max Weber 's views on the Differences between Eastern and Western Civilizations by Yadollah Moughen

mou ماکس وبر از معدود متفکرانی است که به بررسی این موضوع پرداخته که چرا فقط در غرب، سرمایه داری عقلانی و صنعتی پدیدار گشت؟ چه عللی موجب شدند که چنین فرق بارزی میان تمدن غرب و دیگر تمدنها به وجود آید؟ وبر مساعد بودن عوامل مادی را برای تحول جوامع اروپایی، چینی و هندی یکسان یافت ، پس به این نتیجه رسید که دین ها موجب پدید آمدن چنین تفاوتهای عظیمی میان تمدنهای غرب و شرق شده اند. البته این نظری است که وبر در جامعه شناسی دین اظهار داشته است ، ولی وبر بعداً دیدگاه خود را وسیع تر کرد و تفاوت تمدنهای غرب و شرق را در حوزه های حقوق و سلطه (چه سلطۀ سیاسی و چه سلطۀ دینی) نیز مطالعه کرد.
آنچه ذهن وبر را به خود مشغول داشته و درصدد تبیین علّی آن برآمده، خردگرایی جدید غربی است که به نظر او در هیچ تمدن دیگری نظیر آن را نمی توان یافت

» ادامه مطلب


يدالله موقن : نظریۀ لوسین لوی-برول در بارۀ ذهنیت ابتدایی(2 )
Yadollah Moughen : Lucien Levy-Bruhl's Theory of Primitive Mentality
سمت گیری ذهن انسان ابتدایی در بازنمایی اش از جهان متفاوت با سمت گیری ذهن انسان فرهیختۀ غربی است ، به ویژه دریافت او از علیت متفاوت با برداشت انسان غربی از علیت است. اصل اساسی در پشت این تفاوت این است که ذهنیت ابتدایی علل واقعی را به نفع علل عرفانی کنار می گذارد.
آنچه برای انسان فرهیختۀ غربی علت حقیقی یک رویداد است برای انسان ابتدایی صرفاً پدیده ای است که قدرتهای عرفانی در آن دخیل اند. البته این نوع علیت اتفاقی بسیار دور از مفهوم مالبرانش در این باره است. زیرا آنچه انسان ابتدایی پشت پدیدارها جستجو می کند دلیل متافیزیکی وقوع آنها نیست او در پی یافتن قدرتهای مخفی جادویی است که می پندارد موجب واقع شدن آنها شده اند . اما در اینجا روشن است که اگر اقوام ابتدایی را به استدلال سست و ضعیف متهم کنیم بر خطا خواهیم بود ، زیرا آنان طور دیگری استدلال می کنند
خلاصه این که در ذهنیت ابتدایی بازنماییهای جمعی عرفانی و پیش – منطقی و اصل آمیختگی کل ادراک انسان ابتدایی از جهان و نیز از خودش را متفاوت با ادراک غربیان می کند.
اگر اقوام ابتدایی در این شیوه تفکر در جا می زنند، علتش این است که سرشت عرفانی ذهنیت شان، شیوۀ تفکر آنان را نسبت به تجربه رویین تر کرده است ، به این معنی که تجربه بر این نوع ذهنیت بی اثر است و این ذهنیت نسبت به واقعیات عینی که متناقض یا ناسازگار با اعتقاداتش هستند بی تفاوت و بی اعتناست. علت دیگر فقدان حساسیت نسبت به تناقضها و ناسازگاریها این است که انسانهای ابتدایی به طور جمعی اصولاً با نوآوری و خلاقیت فردی مخالفند. نوگریزی یا عناد با نوگرایی خصلت اساسی شیوۀ وجودی اقوام ابتدایی است. گرچه این نظریه ها تا حدودی توضیح می دهند که چرا بعضی اقوام در ذهنیت ابتدایی محبوس شده اند اما چنانچه بپرسیم که چه رابطه ای میان این ذهنیت و ذهنیت علمی وجود دارد مسائل پیچیده ای مطرح می شوند.

» ادامه مطلب


يدالله موقن : نظریۀ لوسین لوی-برول در بارۀ ذهنیت ابتدایی (1)
Yadollah Moughen : Lucien Levy-Bruhl's Theory of Primitive Mentality

لوی-برول و کاسیرر میان ذهنیت منطقی – علمی با ذهنیت عرفانی و پیش – منطقی (یا طبق اصطلاحات کاسیرر میان ذهنیت علمی و ذهنیت اسطوره ای ) گسستگی قایلند.
به ویژه لوی – برول ذهنیت عرفانی و پیش – منطقی را نسبت به تجربه بی تأثیر می داند و از این رو معتقد است که تکامل ذهنیت عرفانی الزاماً به ذهنیت علمی نمی انجامد. اما بعضی از انسان شناسان به دو نوع ذهنیت اعتقاد ندارند. مثلاً کلود لوی – ستراُس انسان شناس مشهور فرانسوی ذهن انسان را ایستا می داند یعنی اعتقاد دارد که ذهن بشر از همان آغاز با مجموعه ای از ساختارهای فطری مجهز است . لوی – ستراُس، برخلاف نظر پیاژه، معتقد است که این ساختارها به شیوه ای تکوینی از طریق واکنش با محیط تحول نمی یابند بلکه نهایت کاری که واکنش با محیط شاید انجام دهد این است که از میان این ساختارها بعضی از آنها را بر برخی دیگر ترجیح دهد و برگزیند. از این رو در بعضی فرهنگها برخی از این ساختارها شکل تخصصی تری یافته اند تا در دیگر فرهنگها. این ساختارها خود را بر بازنماییِ واقعیت و نیز بر شکلِ نهادها و مؤسسه های اجتماعی تحمیل می کنند.
فقط در جایی که سوژۀ دکارتی وجود داشته باشد یعنی انسانی که می تواند شک کند و دارای اراده و شهامت فکری و آگاهی و فهم باشد ، در آنجا می توان از اندیشیدن به معنای واقعی آن سخن گفت . اما در جایی که هر گونه ناهمنوایی با محیط و اجتماع سرکوب شود و کسی را پروای شک کردن نباشد و شهامت برای فهمیدن وجود نداشته باشد و اراده برای غلبه بر جهل موجود نباشد، در آنجا اندیشه ای نیست چون فردیت یا سوژۀ دکارتی شکل نگرفته است. بنابراین از خلاقیت های فردی اثری مشهود نیست . در چنین جامعه ای وظیفۀ هر کس فقط تقلید از گذشتۀ مقدس و باز تولید آن است.به دیگر سخن، باید گذشته را پرستید نه این که آن را موضوع نقد و بررسی قرار داد.. در حقیقت در چنین جوامعی ذهن، زندانی گذشته است. لوی – برول چنین جوامعی را مطالعه و ذهنیت حاکم بر آنها را توصیف کرده است.

» ادامه مطلب

پل هنله: زبان، انديشه و فرهنگ ترجمۀ یدالله موقن
‍Paul Henle: Language , Thought and Culture translated into Persian by Yadollah Moughen

شايد مناسب باشد كه آنچه را كه خواسته‏ايم اثبات كنيد و آنچه را نخواسته‏ايم اثبات كنيم، از نظر بگذرانيم. ما در جستجوي پيوندها و روابط علّي ميان زبان از يك سو و انديشه از ديگر سو بوده‏ايم. ما مدعي تأثير واژگان وصرف؛ مقدم بر همه، بر ادراك شده‏ايم و مدعي تأثير روشهاي تركيبِ جمله‏بنديها برانديشه، و مقدم بر همه بر لايۀ انتزاعي‏تر انديشه، شده‏ايم. در هيچ موردي نه ادعا كرده‏ايم و نه خواسته‏ايم ادعا كنيم كه زبان يگانه عامل موثر، يا حتي مقدمترين عامل موثر، بر انديشه است. در هيچ موردي مدعي نشده‏ايم كه رابطۀ علّي در جهت معكوس عمل نمي‏كند. زيرا خصلت استمرار زبان ونيز اين حقيقت كه قوم در سير زمان تغيير مي‏كند، اين امر را كاملاً ممکن مي‏سازد كه شرايط محيط، سازمان اجتماعي و شيوه‏هاي غالب انديشه، زبان را در معناي گستردۀ آن تغيير دهند. اما اين موضوع مانع از اين نمي‏شود كه زبان بر رشد انديشۀ فرد تأثير داشته باشد؛ و همه ادعاي ما نيز همين است.

» ادامه مطلب

پل هنله: زبان، انديشه و فرهنگ
ترجمۀ یدالله موقن

Paul Henle: Language , Thought and Culture translated into Persian by Yadollah Moughen
يادداشت مترجم

«زبان، انديشه و فرهنگ» مقالۀ مشهوري درباره نظريۀ زبانشناختی ورف است و نخستين مقاله از كتاب:
‍Paul Henle(ed.): Language , Thought and Culture(The University of Michighan press,1958)pp.1-24.
هومبولت معتقد بود:«تفاوت ميان زبانهاي گوناگون، تفاوت در آواها و نشانه‏ها نيست بلكه تفاوت در جهان‏بيني‏هاست.» و ورف نيز بر همين باور است. توشيهيكو ايزوتسو در اثر خود: خدا و انسان در قرآن(ترجمۀ احمدآرام، تهران، شركت سهامي انتشار،1361) در پانويس ص5 مي‏نويسد:
«در مورد نظريۀ اخير] فرضيۀ ساپير- ورف[ رجوع شود به تحقيق بسيار نقادانۀ استاد پل هنله در «زبان، انديشه و فرهنگ». ظاهراً اين دو مكتب ] يعني مكتب هومبولت و مكتب ساپير- ورف[ مدتها در دو كرانۀ اقيانوس اطلس به نظريۀ زبان شناختي واحدي پرداخته بودند، بي‏آنكه هيچ‏گونه آشنايي با يكديگر داشته باشند.»
اما آر. اچ. روبينز در كتاب خود تاريخ مختصر زبان شناسي(ترجمه علي محمد حق شناس، تهران، نشر مركز،1370) در ص 375 مي‏نويسد:
«پيش از اين نشان داده‏اند كه در زبان‏شناسي آمريكايي خط مستقيمی هست كه از هومبولت آغاز مي‏شود و از رهگذر دي. جي. برينتون (كه مترجم برخي از آثار هومبولت به انگليسي است) و اف. بوآس و اي. ساپير به بي. ال. ورف مي‏رسد».
البته در ارائه نظريۀ نسبيت زباني جز هومبولت ، لوسين لوي- برول و ارنست كاسيرر نيز بر ورف پيشي داشته‏اند. نظريۀ نسبيت زباني با نظريۀ نسبيت فرهنگي و نظريۀ نسبيت شناخت شناسي ارتباط ارگانيك دارد

» ادامه مطلب

لوكاچ در كوه جادو ( همسویی و تضاد لوکاچ و توماس مان)
Georg Lukacs In the Magic Mountain byYadollah Moughen

« همۀ سخنرانيهاي عجيب،كوبنده و مبهم و تناقض آميز نافتا دقيقاً در نئو رمانتيسيسم معناي مشتركی مي‏يابند. اين نئورمانتيسيسم هم كمونيسم و هم ارتجاع،هم بلشويسم و هم فاشيسم را بالقوه در درون خود دارد... نبوغ توماس مان،نه تنها در بينش «پیش گویانۀ» او بلكه در توصيف ظريف طنزآميزش از پدیدۀ زمان هم عصر خويش است؛ و نيز در شيوه‏اي است كه اين پديده را به فرجام تناقض آميزش مي‏رساند.»17
نافتا مي‏گويد:
«... آزادي و رشد فردي راز و دستور زمانه نيست. نياز زمان، آنچه زمانه در پي آن است و آن را ايجاد خواهد كرد،رعب و وحشت(ترور) است.»20(همان،ص521-522)
و نیز می گوید: «ما وحشت مقدس را حاکم خواهیم کرد .»


ستمبريني مي‏گويد:« جاي بسي تاسف است كه انديشۀ انقلاب را اين چنين با شورش همگاني غرايز پست اشتباه كنند. علاقۀ كليسا به نوآوري در طي قرن ها عبارت از اين بوده است كه افكار حيات بخش را تفتيش كند،در بند بكشد ودر نطفه خفه كند؛ و امروز هم توسط نمايندگانش همه جا خود را طرفدار انقلاب قلمداد مي‏كندچون هدفش محو آزادي،فرهنگ و دموكراسي،و استقرار توحش و ديكتاتوري اوباش است.
نافتا پاسخ داد كه مخاطبش هم در تناقض‏گويي چيزي كم ندارد. او كه به گمان خود دموكرات است از حرفهايش مردم دوستي وعدالتخواهي چنداني به گوش نمي‏خورد، برعكس ، اين نشانۀ كبريايي اشراف منشانۀ قابل سرزنشي است كه پرولتارياي جهان را كه به سوي برپايي ديكتاتوري خود گام بر مي‏دارد، اوباش مي‏خواند.»(همان، ص521-522)



» ادامه مطلب

کتاب اسطوره ی دولت از لحاظی ادامه ی کتاب فلسفه ی روشنگری است و از لحاظی دنباله ی جلد دوم فلسفه ی فرم های سبملیک : اندیشه ی اسطوره ای است. موضوع کتاب فلسفه ی روشنگری تولد سوژه یا فردیت انسانی است که زنجیر خرافات و اعتقادات تعبدی را پاره کرده و خرد خود را که محبوس پیشداوری ها بود آزاد ساخته است. فلسفه ی روشنگری استقلال فرد و حقوق سلب ناشدنی و تفویض ناپذیر او را اعلام می کند و استقلال خرد و علم را در همه ی حوزه ها تأمین و تضمین می نماید. اما ، گویی، این روند رهایی بخش فرد از زنجیر سنت ها و پیشداوری ها هنوز به کمال نرسیده بود که سیر معکوس در پیش گرفت و انسانی که تازه از سیطره ی اسطوره های کهن رهایی یافته بود در چنگال اسطوره های سیاسی افتاد و مجدداً به بند کشیده شد. موضوع کتاب اسطوره ی دولت نیز مانند کتاب فلسفه ی روشنگری نبرد با اسطوره است ولی در این جا میدان رزم، قلمرو سیاست است . پس از این لحاظ کتاب اسطوره ی دولت مکمل کتاب فلسفه ی روشنگری است.

» ادامه مطلب

فاشیسم چیست؟ 2

تا اینجا نظریات مختلف را درباره سرشت فاشیسم و علت ظهور آن و نیز پایگاه اجتماعیش بیان کرده ایم . در آغاز گفتیم که اومانیست های محافظه کار می گویند که صنعتی شدن ، علم، خردگرایی، دموکراسی و به طور خلاصه آنچه دستاوردهای روشنگری نامیده می شوند تهدیدی جدی برای بقای تمدن و ادامه ی حیات آن هستند. آنان از جامعه پیش – صنعتی تصویری خیال انگیز و غیرواقعی ارایه می دهند که در آن ، انسان ها در ارتباط با یکدیگر به سر می بردند، روابط اجتماعی ساده و مستقیم بود، طبیعت پاس داشته می شد و مانند اینها. اما در زیر خواهیم دید که مارکسیست های رادیکال نیز با اومانیست های محافظه کار هم آوازند. هورکهایمر و آدورنو در اثر مشترکشان به نام : دیالکتیک روشنگری مدعی اند که شکل قیاسی علم ، سلسله مراتب وزور را بیان می کند! حس مشترک، «ارتجاعی» است ! و علم ، پوزیتیویستی است. به نظر این دو رومانتیک آلمانی، روشنگری چیزی جز اردوگاه کار نیست!

» ادامه مطلب

فاشیسم چیست؟ 1
What Is Fascism? by Yadollah Moughen

فاشیسم در دو کشور پیشر فته ی اروپایی ظهور کرد که یکی از آنها پرچم دار پروتستانیسم بود و دیگری مهد رنسانس. گرچه ورود این دو کشور به جرگه ی کشورهای پیشرفته ی صنعتی به کندی صورت گرفت اما هم آلمان و هم ایتالیا سنت های فرهنگی درخشانی داشتند که آزادی وجدان و عقیده را محترم می شمردند. ولی چه چیزی موجب شد که این دو کشور ناگهان به ورطه ی بربریسم سقوط کنند و از تکنولوژی مدرن برای ِاعمال خشونت آمیز و کنترل اندیشه سود برند؟ آیا این دو ملت دارای معایب باطنی بودند؟ آیا با ظهور فاشیسم و نازیسم مفهوم ترقی و پیشرفت مورد تردید قرار نگرفته است؟
آیا در روند لیبرالی شدن آلمان و ایتالیا نقصانی وجود داشت؟
به راستی سرشت واقعی فاشیسم چیست؟ آیا از لحاظ تجربه ی سیاسی، فاشیسم اساساً چیز تازه ای است ، یعنی مخلوق قرن بیستم است؟ یا فاشیسم صرفاً همان استبداد کهن است که تکنولوژی مدرن را برای کسب قدرت و حفظ آن ماهرانه به کار می¬گیرد؟ مورخان ، جامعه شناسان ، روان شناسان اجتماعی و نظریۀ پردازان سیاسی از زمان به قدرت رسیدن موسولینی در سال 1922 این پرسش ها را مطرح کرده اند اما هنوز بر سر این موضوع که ماهیت فاشیسم چیست و علل ظهور آن در عصر ما چیستند توافق نظر حاصل نشده است.

» ادامه مطلب

آيا اقوام مختلف داراي ذهنيت مشابهي هستند؟ اگر پاسخ مثبت باشد پس چرا فرهنگ‏هاي اقوام اين همه با هم متفاوت‏اند؟ آيا تفاوت‏هاي فرهنگي را نبايد پي‏آمد تفاوت‏هاي در ذهنيت دانست؟ آيا به راستي مي‏توان فرهنگي‏هايي را درك كرد كه با فرهنگ خودمان متفاوت‏اند؟ و آيا به راستي ما درك درستي حتي از فرهنگ خودمان داريم؟ اين نوشته براین پرسش اساسي متمركز شده است: آيا تفاوتي اساسي در شيوۀ تفكر(چه در محتوا و چه در منطق و فرمولبندي موضوع‏ها) ميان جوامع غربي با جوامع غير غربي وجود دارد؟ آيا از لحاظ ساختار تفكر فرق اساسي ميان جوامع سنتي با مدرن و پيش- علمي با سمت گيري شدۀ علمي، باسواد با بي‏سواد، صنعتي با غيرصنعتي، توسعه يافته با در حال توسعه وجود دارد؟ شايد هم تفاوت چندان مهمي ميان شيوۀ تفكر آنها وجود نداشته باشد؟ شايد اصلاً طرح چنين پرسشي نامعقول باشد و شايد هم اين پرسش، پرسش واحدي نباشد؟ اما طرح چنين پرسشی ، لااقل از ديدگاه غربيان، مهم است. اين پرسش‏ ناشي از علائق باستان شناختي يا بيگانه شناختي نيست بلكه براي تعريف تفكر غربي و تعيين جايگاه آن ضروري‏است. بررسي اين پرسش بايد در محتواي تاريخي و جغرافيايي آن صورت گيرد.
در نخستين نگاه آشكارترين گروهي كه پرسش تفاوت ميان شيوۀتفكر در جوامع غربي با غير غربي را بررسي كرده‏اند، انسان شناسان اجتماعي‏اند كه از طريق علائق وسيع‏شان به جوامعي كه به دوره‏هاي مختلف و نواحي گوناگون متعلق بوده‏اند، اين پرسش برايشان مطرح شده است. اما اين پرسش مورد توجه فيلسوفان، روان‏شناسان، نظريه‏پردازان اجتماعي، مورخان، زبان‏شناسان و جامعه ‏شناسان و بسياري ديگر نيز قرار گرفته است؛ زيرا اينان نيز به طور مستقيم يا غير مستقيم به همان اندازۀ انسان‏شناسان اجتماعي با اين پرسش سر و كار پيدا كرده‏اند. مسئلۀ اساسي اين است كه آیا تفاوتي اساسي ميان شيوۀ تفكرِ جوامع سنتي با جوامع مدرن وجود دارد؟ اين مسئله ضرورتاً نوعي تقابل را مي‏رساند، اين تقابل در برگيرندۀ مفهوم شيوه‏هاي انديشه است واين مفهوم به اين معني است كه كل پرسش در خور بررسي است.

» ادامه مطلب

«Prev | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | Next»

آرشـیـو پژوهش های فلسفی

mySQL error with query SELECT i.inumber as itemid, i.ititle as title, i.ibody as body, m.mname as author, m.mrealname as authorname, UNIX_TIMESTAMP(i.itime) as timestamp, i.itime, i.imore as more, m.mnumber as authorid, c.cname as category, i.icat as catid, i.iclosed as closed FROM nucleus_item as i, nucleus_member as m, nucleus_category as c WHERE i.iauthor=m.mnumber and i.icat=c.catid and i.iblog=20 and i.inumber<>15 and i.itime<="2024-05-02 02:13:52" and i.idraft=0 ORDER BY i.itime DESC LIMIT -91,200: You have an error in your SQL syntax; check the manual that corresponds to your MySQL server version for the right syntax to use near '-91,200' at line 1

درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.

گاندي



Web design by Ali Rezai MD

.