نقدی بر مجموعه ی” جزرو مد پلک ها “توسط کوروش جوان روح . شاعر کوروش همه خانی

ژانویه 232023
 

مجموعه ی جزرو مد پلک ها 

شاعر: کوروش همه خانی

دریافت و نظر: کوروش جوان روح


مقدمه:
جزرو مد پلک ها، عنوان مجموعه شعر کوروش همه خانی است که توسط نشرهرمز در سال 1401 وارد بازار کتاب شد.
در مجموعه، برجستگیِ وجه رمانس و زبان غنایی که با ستایش از انسان، عشق، آزادی و تعهد معنا پیدا می کند؛ یادآور رفتار
رمانتیک و مدرن با زبان و جهان کلمات است.
سادگی و دلبستگی به امرطبیعی، بازتاب عاطفی مولفی ست که با اندوهی مقدس، دست و پنجه نرم می کند. فراوانی داده هایِ
خیال انگیز و حرکت در مرز شعر و نثر با محوریتِ صمیمیت و یکرنگی و تعهد به رسالت انسان به عاشقانه هایی می انجامد که
بازخوانی مکرر از مغازله های انسانی با آن دیگری است .
مونولوگ طولانی از عشق که در نمودهای مختلف به وطن و انسان و زن می رسد. برای عالی ترین آرمان های انسانی به ایده آلیسم نگاهی واقع بینانه دارد تا آنجا که کیفیت های خالص او از جهان و طبعیت به امر قابل دسترس پهلو می زند.
به هستی
به اکنون زندگی…

مولفه ها و عناصر بنیادین:
عاشقانه ها، روایت های پیوسته با تصاویر پرتابی، بازی های نمادین، تاکید بر کلمه در بسامد بالا، اپیزودهای هم بسته، همانند سازی و تشبیه و توصیف، روایت های داستانی، رسالت و تعهد با محوریت انسان و وطن
خوانش:
سادگی زبان و نوع روایت ها در مجموعه یِ جزر و مد پلک ها را می توان به شعر واکنشی نسبت داد که برای کنش ورزی
در مخاطب میانه به ایده های از پیش طراحی شده می رسد.
شاید بهتر باشد طرحواره ها و ایده ها را به رسالت و تعهد به سنت ادبیات نسبت داد که کوروش همه خانی را در بزنگاه
بازی های زبانی و شعرهای غیر متعارف به زبانی سهل و ممتنع رسانده است.
آیا این واکنش ریشه در مقاومت و تقابل با جریان های روز شعر دارد؟
چرایی و چگونگی رفتار شاعر، ریشه در هستی شناسی و نگاهی جامعه شناختی دارد.
نیم گاهی به بخشی از مصاحبه ی کوروش همه خانی می اندازیم:

“اين نوع بازي ها، اين نوع شعرها، اين نوع شاعران، اگر اصالت هنري را در رهايي انسان خلاصه نکرده باشند و دوران مدرن را در
ايران طي نکرده به پست مدرنيسم و چي چي ايسم برسند گنجايش اين بي در و پيکري را مخاطب نمي پذيرد.”
مولف با درک راستین از اصالت هنر، انسان گرایی، جهان مدرنیته و مخاطب چالاک، تقابل و وجه متمایز از شعرهای ساختارگریز، شالوده شکن و زبان محور را رونمایی می کند که با سادگی، صمیمیت، تعهد و محتواگزینی معنا پیدا می کند.
ناگزیر با مختصات و شاخصه های شعر مدرن به سراغ مجموعه ی جزر و مد پلک ها می رویم.
دوست دارم با اشاره ای کوتاه به جریان ها و آسیب های رفتاری در شعرِ امروز، سر از سیستم عاطفی کوروش همه خانی در آورم.
جایی که شعر مهندسی شده و فیزیکی، حدِ احساس را نگاه نمی دارد و با ساختاری زمخت در مقابل خیال و عاطفه، صف آرایی
می کند.
در شخصیت شناسی شعر، صرف نظر از زبان محوری و ساده سازی، هویت فردی و تمایز، بن مایه ی بیان و خاستگاه جریان هاست. شاعران متفاوت به فردیت و اصالت رفتار میرسند و نویسندگانِ تکرار، جورکش ایده های از پیش فرستاده شده ی پدر خوانده ها
می شوند.
مولف حقیقی خود را با بازتولید آرام نمی کند بلکه با تنظیم هویت به ماهیت چیزها می تازد تا در اسکن خطوط و تغییر رمزهای
واژگان و دست کاری در تصاویر به بعد دیگری از ماده و انرژی برسد. آنجا که تعامل متن ها دیگر تقلید و کپی برداری نیست بلکه پرتاب از یک رابطه ی واگرا به عاملیت و ناخودآگاهی در دیگر سرایی است.
ویژگی مهم مجموعه یِ “جزر و مد پلک ها” خاصیت تنظیم کنندگی و تلاش برای بازخوانی متفاوت از احساس..ها با حفظ هویت
فردی است که با شناسایی مختصات دنیای مدرن و خودآگاهی شدید به شکاف انسان و عشق می پردازد.
مولف با دوگانگی ها، اشارات تلویحی به تغییر روند تاریخی، بازی های نمادین و توصیفات تغزلی از رابطه ی مخدوش انسان با
طبیعتِ هستی، پرده برداری می کند.
استراتژی رندانه ی در ابرازِ وجوه رمانتیک، مولف را از حد بیانگر صرف و ژست های سانتی مانتال خارج کرده، به عاملیت و فاعلیت در تولید امر جدید می رساند.
درست از همین اصالت و فردیت، تفاوت ساختاری بین شعر ساده لوحانه و شعر ساده و احساس آمیز را آشکار می کند.
انگار شاعر دریک موضع بینابینی، بیش از تاختن به ساحت شعرهای شلوغ؛ در وضعیت اعتراض به شعرهای ساده انگارانه قرار دارد و فرم درست از بیان سهل و ممتنع را نشانه گذاری می کند.
اندوه را مثل مداد
از تن ت بتراشم
چشم هایت را تیز کنم (ص)22
شعر تصویرت بردارد
برای م شکلی تازه بکارد (ص)7
واقعیت قبل از تصویر مجاز تولید می شود و بازتولید امر حقیقی به یک حقیقت مهم و دردناک می انجامد و آن آشکارگی بیشتر
در امر واقع است. حقیقت در امتداد وجوه ادراکی انسان برای غنای وجود و نظم زیبایی شناختی است اما به سادگی شکل عوض
می کند و رابطه ی ظریفی با طبع و طبیعت پیدا کرده؛ موقعیت شاعر را در این سیستم مشکوک درگیر تغییر و مجاز می کند.
مولف موضع نامتعین اختیار کرده، با من بزرگ به یک راوی کل تبدیل می شود. مدام مابین شهود، معرفت و شناخت به احکام
رسیده، با آگاهی وجودی خودنمایی و خویشتن داری می کند.
شاعر به جای وضعیت پیچیده، موضع زندگی ساده را با کانون انسان و لوکالیزه بر عشق و زن، اختیار کرده؛ به زبانی شفاف و موجز می رسد.
او دراین سنت رمانتیک که همواره با نقش ژنتیک در بازتولید اندیشه های اکولوژیک است طبیعت و انسان را هم طراز کرده به یک
کل ارگانیک تبدیل می کند.
من عشق بازی با تو را در ابرها می خواهم
که هر بار بدون سانسور
جلو چشم آدم ها
به شکلی رنگ پریده
در آییم (ص) 13
شما بگویید
کدام عاشق تر است
انار یا باد
که اینگونه بی وطن می میرد (ص) 16

این برجستگی برای تقابل با بسطِ ضد ارزش ها در ساختارهای سرمایه داری مدرن است که درمسیر تخریب طبیعت و ماهیت انسان در حال گسترشی مرموز می باشد.
مولف با مرکزیت تفکر امانیستی و اصالت انسان حتی در مقابل ایدئولوژی و تعصب سنتی، صف آرایی می کند
.(شعر شماره ی44،21)
او همیشه نگاه ریز به تفکر؛ نه زبان شعر شاملو دارد. دراین من سالاری از زبان فخیم و آرکائیک فاصله می گیرد اما محتوا و مضمون را همچنان با محوریت انسان حقیقی به چرخش موضوعی می رساند. (شعر شماره ی49 )
اگرچه محتوا زدگی، استعمال ترکیبات آشنا، استعاره های مطلق و گزاره های اثباتی تکنیک های بیانی خطرناکی است که شاعر را
مابین واقعیت و مجاز معلق می کند اما چنان شعرها درگیر مونولوگ طولانی می کند که در میان تصاویر پرتابی و فضاهای تغزلی؛
و انباشتِ ایده ها …
شاهدِ کنشگر اجتماعی می شویم که با تصنیف های غنایی به مام طبیعت می پیوندد و رد اندیشه را ناخودآگاه در فضاهای تخیلی
پاک می کند.

دوست داشتن عمیق برای هم نقاشی کنند
اگر رسالت انسان پیوند دو دست در سرمای سکوت و رنج به هم ساییدن نباشد (ص) 136
رسالت ما چه بود پناه بردن به انسان در تبادل اندیشه در تجسم احترام و مهربانی و تعمیم زیبایی به دیگری (ص) 137
آرزوی رسیدن به انتهای شاخه ات را دارم
من آفتاب دم بخت کلمه ها هستم وقتی که ماه چشم وحشی ات را برایم خیره می کند
عطری با رایحه ی مریم به گلدان سینه ام می پیچد (ص) 141
با دقت در بند های بالا با ترکیباتی مستعمل مانند رسالت انسان، تبادل اندیشه، تجسم احترام و مهربانی مواجه می شویم که دریک بافت و زمینه ی تصویری قرار گرفته، جنبه ی توضیحی پیدا می کند.
تصویرگرایی برای ایجاد یک واقعیت مرکب بادقت در انطباق موضوع و ابژه طراحی می شود. آگاهی های معرفتی از شهودی شاعرانه در مقابل گفتمان قرار می گیرند و به جای ایجاد دیالکتیک و تضادها در دریافت به اظهار نظر شخصی می انجامند درنتیجه مخاطب با چیزی که شاعر می نامد یا ایجاد می کند مواجه می شود. مولف دیگر نشان دهنده ی چیزها نیست بلکه به رابطه های ایجابی
می رسد که باید دربست پذیرفته شود. این همه برخاسته از همان موضع واضع و رسالت مندی است که شکل ارزش و
اخلاق مداری می گیرد. در نتیجه چیزی که ایجاد می شود استعاره های مطلق است که در ذهن مولف تن به تعریف مشخص
داده است.
من سال هاست با استعاره می نویسم
هنوزا
دنبال ترانه ای آشنا هستم
کلمه بیاورد
از لا به لای میله ها
بریزد روی کاغذم (ص) 28

پلک هیچ کلمه ای تکان نمی خورد
سکوت اش را به گردن طناب بسته اند (ص) 17
اما در کجای این تجسم و بازبینی قرار است رابطه ی چیزها قطع شود؟
حتی قوانین اثباتی فیزیک و ریاضی..
گویا نخستین تصمیم
هیچ گاه عادلانه نیست
و دوقطب همگون
همیشه
یکدیگر را از دست می دهند (ص) 44
شعرهای تفسیری به توضیح متن می انجامند اما در کشف ناگهانی، چشم ها ابزاری استعاری هستند که برای وسعت دید خاصیت
تقویت کنندگی دریافت ها را دارند. اشیاء و امور در موضع انعکاسی به درک عمیق تر دامن می زنند. ارتباط ها ضد هم عمل کرده، هریک به عنوان فرصتی برای پیشگویی در مورد دیگری، دست به کار می شوند. این آینده نگری از طریق نفی و تضاد از تفسیر به
توصیف می رسد.
انگار مولف با بازسازی مجدد دنبال جایگزینی دو چیز تحت الفظی و هم طراز به ایده پردازی شاعرانه متوسل شده، دریک
تصور دراماتیک دنبال چشم انداز واقعیت فراتر از مقررات و تشکیلات تحمیلی است.
این دورنمای آرمانی در شکست قوانین و دستورات مدون اتفاق می افتد. پیش بینی و آینده نگری از طریق گیرنده های تیز نویسندگانی رخ می دهد که دریک شهود فرازمانی به ناگهانی اتفاق ها رسیده اند.




درشعر شماره 23 شاهد آن پیش بینی اجتماعی و مدنی هستیم که با جنبش اجتماعی اخیر زنان هم خوانی دارد.
برخورد کنایی و پیش انگاشت هایی که با دقت ناخودآگاه، مفسر وضعیت های پیچیده در یک توصیف شاعرانه است. مولف در یک پیش گویی با اشاره ی تلویحی به مسئله ی حجاب اجباری دنبال ایده پردازی در یک چشم انداز رهایی است.
شما دیگر از کدام بام بی سقف روی سر بی حجاب ما آوار شده اید؟ (ص) 52
به همت کلمه های سیاه مست
بیت آخر را یک نفس بخوانید
این بار بی هیچ شک و تردید
منتظر صدای زنان امروز ما باشید (ص) 54
پایان بندی شعر، ماهیت مفاصل و بند ها را بر ملا می کنند.
چه بهتر خوانندگانم بدانند
هر زنی یک رگ وحشی تر از
چشم پلنگ
به کمین عقاب زده است
تا پنجه اش خواب ماه
از پوست بتکاند (ص) 5

ما تنها برای چیدن یک خوشه آرزو
به هوای آزادی چشم سوی شاخه ها کشیده ایم ص 153

الگوهای پیوسته حس تعالی ایجاد می کنند وقتی به فرض های معرفتی می رسند. اما تصاویر، بالاتراز فرمول بندی ها درشکاف های معنا به چینش های غیرمتعارف تمایل دارند تا فراتر از جنبه های تزیین به ابهام، ایهام و تصور بیانجامند.
مولف از چهره ی معشوق حرف می زند اما بیانگر صورت واقعی نیست. واقعیتِ تصاویر دست خوش تغییر و حتی وارونگی می شود. شعرهای بلند در روایت های خطی از تصویر گرایی، گرایش ذاتی به انعکاس و وضوح دارند. شاعر از مونولوگ های طولانی به عنوان
وسیله ای متحد کننده بهره می برد. او به دامنه ی وسیع تر از جغرافیای زیست بوم و زمان های حال و استمراری می اندیشد.
بسیار نویسندگان مدرن در آثار تکراری دنبال آشکارسازی و بازنمایی هستند و به مکان یابی تمایل ویژه دارند. از تصویر به گفتار و از ساده نویسی به نثر می رسند.

فکر می کردم
چه بلایی سر کلمه ها آورده اند
که دیگر نه آزادی معنا می دهد
نه شادی (ص) 25

تا یادم بیاید
نام کوچکم
از سلسله ی کدام پادشاهی است
که منشور آزادی را زیر فرمان خود دارد (ص) 31
در شعرهای محتوا محور، وجود حقایق قابل دسترس از طریق گزارش دهی دقیق و روشن، اشاره مستقیم به جهان بیرون و امور عین دارد و نهایت خواننده را به هسته ی اصلی موضوع هدایت می کند.
بسامد بالای سکوت، کلمه و انسان در مجموعه ی جزرو مد پلک ها و تکرار هنوزا هنوز که در بندِ قیدِ ارادت به شکل کد شناسایی، ارتباط عاطفی با احمدشاملو را به ذهن متبادر می کند؛ کوروش همه خانی را در وضعیت شعر بینابینی قرار می دهد.
دارم می نویسم ات و این کلمه های لعنتی دارند تمام می شوند که عمر مرا به آخر برسانند من هنوزا دنبال صدای سکوت می گردم
که هر گز تمامی ندارد..
تو نمی دانی و نمی خوانی این کلمه ها چگونه به احترامت ترکیب می شوند (ص) 58
شاعرِ مهاجر، با تجربه دنیای مدرن تر و جهان اول در مکان یابی مرتب بی وطنی را عنوان می کند.
جلای وطن
چمدان را نگاه می کنم
نیمی از عمرم را درونش جا داده ام
مثل یک اسیر جنگی
مرا می بیند
که یک روز پاهایم را به ناچار به خاک اینجا کشید (ص) 70
این وطن دیگر وطن نمی شود
مگر پاره های تن مان را روی خاکش بریزیم
اینها خاک را تکه تکه کرده اند و مثل آب خوردن تیغ بر گردن کلمه می کشند
هوای آزادی را در گلو قطع می کنند (ص) 48
کلمه به عنوان پناهگاه و امر مقدس با بسامد بالا در شعرها جایگزین امر نهفته و غایب می کند.
“به کلمه پناه می برم”
در قاب عاشقی با تقدس نام زن به زیبایی زندگی می تازد و نو نوار می شود. تعویض موضع زن با خاستگاه های نا متعین که ناشی از مودهای متفاوت شاعر در بزنگاه های مختلف عشق و تنفر است.
در تکرار و بند زدن ها..بیش از تصویر خواننده را تماشاگر اصوات و آواها می کند.
اکنون نقطه های خیس در قاب خالی نگاهت شعر را به سکوت در ذهن خواننده واداشته است (ص) 110
شاعر، سرشار ناگفته های دوست داشتن به اعماق خاطره ها نقب می زند و اشاره به دست های خالی از کلمه ش می کند تا یادگارِ نخستین عشق را باز سرایی کند.
حسرت و عسرت را به مرگ پیوند می زند که پایان تمام سکوتی باشد که بعدها ما را به اندوه یادها می ریزد و به رویاهایِ
نارس انسان ها می تازد.
یکی از این جنگلیان به این چنار پیر خزان دیده بگوید: این سرزمین جای سروهای آزاد چهار فصل صنوبرهاست (ص) 91
تعبیر او از تاج سلطانی کرونا هم زیباسازی و تشخص انسانی ست. جنبه ی به خودآوری انسان یاغی دارد.

“کرونا”
نیامده ای در خانه پنهانمان کنی
عمری است در حبس مانده ایم
آمده ای از خواب بیدارمان کنی
جهان را به صلح دعوت کنی (ص) 103
کوروش همه خانی، در التهاب هستی شاختی بی تابی می کند و با معرفت و شک به منِ شخصی تازیانه می زند.
گویا همین به من رسیده سهم آخر من است
نگو و نپرس چه عطرهایی را بوییده ام که از لکه های پوست هنوزا پاک نمی شود (ص) 123

نتیجه:
راهبردهای بلاغی به عنوان ابزاربیان در جهت زیبایی سازی مشروعیت دارند؛ آنجا که نیازهای خواننده را برای پاسخگویی بیشتر
تحریک می کنند. کوروش همه خانی در انتخاب و بازنویسی، نگاه ویژه به انرژی جذب دارد که به سمت مخاطب حواله می شود. او بارها در جای جای مجموعه اشاره ضمنی و آشکار به اهمیت خواننده می کند. گسست و بحران تاریخی در حوزه شعر معاصر را به
دقت رصد کرده، به تاریخچه ی رفتارها و گونه های زبانی اشراف کامل دارد.
او به چرایی انسان گرایی و ساده سازی زبان پاسخ می دهد.
من به همین سادگی شعرم را برای دیگری می نویسم (ص) 35
تصمیم گرفته ام دیگر شعر به دفترم نریزم
مبادا جوابگوی خوانندگانم نباشم (ص) 131
مهندسی زبان معمولا شکل پیچیده ی شعر و زبان محور را به ذهن متبادر می کند اما معمار حرفه ای پیچیده ترین امور جهان را
به ساده ترین زبان بیان می کند.
آیا سادگی خود نوعی ساختارشکنی ست و تمام حقیقت زبان در کلماتی است که در بسامد سکوت انسان، ناگفته مانده اند؟
در صمیمیت من یاغی؟
می بینید برگ های خیس در تلاطم شور کلمه ها دهان سکوت را بسته اند (ص) 121

کوروش جوان روح
23-10-1401
عکس این نوشته متعلق به کوروش جوان روح است

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© 2024 MahMag - magazine of arts and humanities