این فضا متعلق به من است.
در لابه لای این فضا چه چیزهایی که نیست ولی همه این خنزرپنزها متعلق به من است متعلق به خود من.
درباره همه چیز می شود حرف زد در مورد جیغ گربه ها و پنیرک معده بچه ها و همه چیز را می شود به چالش کشید اما به فضای من گوش کن به خنزرپنزرها به دمای پنیرک معده ی بچه ها.

» ادامه مطلب

خدا نوروز
خدا
مردم می خندند
و محصولات خود را به فروش می گذارند
آنها با دوستانشان حرف می زنند
و کودکانشان را به کوچه می فرستند تا بازی کنند.

» ادامه مطلب

پاییزم راه می رود
با دست هایی در جیب،
درازای پیاده روها
در مهِ فرسوده
فقط چراغ هایی روشن است

» ادامه مطلب

بهار آمده از دوردست روییدن
بهار آمده از بی کران بالیدن

» ادامه مطلب

( 1 )
چراغِ من مي سوزد
كم سوتر از تاريكي
كجايي ؟

» ادامه مطلب

فراموش کرده بودم زادگاهم را
جنوب را

» ادامه مطلب

سر به شلوغي گذاشته سرم
در هوايي كه نمي دانم گرفته
تن به سايه اش نمي سازد

» ادامه مطلب

درخواب وبيداري چنگ نمي زنم
دارم پيراهن راه راهت را مي شويم
دريا موجي برداشته و...
مرا به سينه ي تو كوبيده

» ادامه مطلب

دیگر خواب نمی بینم
یعنی اصلا چیزی نمی بینم!
نمی روم پشت فضا که ببینم اش!

» ادامه مطلب

يادم نيست
به روزم آمدي
روي تنهاي ام قد كشيدي
جز صداي منقار تو بر استخوانم

» ادامه مطلب

دريا راديو نيست
كه پيچش را ببندي
يا وادارش كني روي موج دلخواهت
زمزمه
لالايي
يا ترانه بخو اند.

» ادامه مطلب

تمنا از این بدتر نمی شود
برای نانی، نشانی
فراموش شوی

» ادامه مطلب

* به خال هندوی تو
اغما در اغما
!

» ادامه مطلب

نگاهئ به رمان

" فراز مسند خورشید"
اثرئ تازه از آقائ نسیم خاکسار

» ادامه مطلب

به مناسبت روز جهانی زن
نگاهی اجمالی به وضعیت زنان در ایران
(از اسفند 1384 تا بهمن 1385 )

» ادامه مطلب