دو شعر از شهرام عدیلی پور/ نوامبر ۱۴۰۱

نوامبر 302022
 

[4:58 AM, 11/23/2022] شهرام عدیلی پور:
 
شب پر از
حیرت و بیداری است
پر از حیرت و عشق .
بیابان پر آب
پر آبان است
بیابان پر آبان است .

خون که می چکید
از بن آبان
جوانه شد
شعله شد
لاله شد
مهسا پرید از ته تابستان
تابستان دوید
در رگ آبان
مشعله شد
شعله شد
لاله شد
می دود آبان در رگ آذر
آذر
آذر
آذرستان می شود
ایران
چراغان می شود .

۲۴ آبان ۱۴۰۱
شهرام عدیلی پور: برای غزل رنجکش و چشم اش که در اعتراضات با تفنگ ساچمه ای نابینا شد .

غزل غزل گریستیم
از داستان پر آب چشم ات
دریا دریا گریستیم
ای غزلواره ی ایران .
چشم تو
چشم خون بار وطن بود
پیاله ی می بود
مستی بخش حافظ و خیام .

چشم ات را در کوچه جا گذاشتی
میان دود و آتش
میان ابر و هوا
چشم ات
مثل کبوتر بچه ای لرزان .

از چشم تو
شعری روان شد
چون رودی مذاب
در کوچه های شهر
شعر است که می جوشد
در کوچه و خیابان
می خروشد و می برد
اوباشیان ضحاک و
کرکسان مرگ را .
چشم تو می شکفد
چون خورشیدی درخشان
در سپیده دم ایران
چشم تو
ای غزلواره ی تابان .

۱ آذر ۱۴۰۱

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© 2024 MahMag - magazine of arts and humanities