زبان از من است و من در زبان زبان درهمیده است
میرزاآقاعسکری
از بیداد، تباه گردد مرا تباه کن، سیاه کن.
محمود معتقدی
این تنها شعبد ه ای ست / که مرا به زمستا ن های تو می ر سا ند
امیر-تیکانی
من از دیدن کبوترهایی که چشم هایشان خونین است وحشت دارم
رضا حامی پور
چشم هایش بر گشتند به سوی رهایی !
اینجا تهران …..
اینجا تهران است
و ریه هامان پر از دوده ی ذغال و نفرت است
بيژن باران
حالا هی و هی دوباره به دنیایی که میشناختیم، فکر میکنم. – فرانک سیناترا
فريدون مشيري
من دلم مي خواهد
خانه اي داشته باشم پر دوست
زهره صابری
پیراهنم سبزتر از شالی زاران نزدیک