زنی می آید
که روزی” ویرجینیا ولف” از او پا گرفته است
زنی که راز مریم و مسیح را خوب می داند
جولان فرهادی
برای حسی در شهر های کویری تا ماجرای تجاوز به درخت انجیر
روخوانی سهرابکُشی
شاپور احمدي
روخوانی سهرابکُشی
ویلون پدر /
/مهناز بدیهیان /برای پرواز نابهنگام دکترابولفضل سهیلیان. پزشگی هنرمند
چگونه باید دستان تو را در انتظارهیچ تصور کرد
آنهم دستان مردی که غبار از چهره ی موسیقی پاک می کرد
ومرحمی داشت بر پوست رنجور زنان دردمند
مظاهر شهامت
مرده ایی که من دوستش دارم
باز هم بلد است
رو به سوی سایه های گریزپا
خاطره ایی از استاد ما
خاطره ای دارم از استاد ش. کدکنی
روی گیوه های پدرم خم شدم و گیوه های پر از خاک و خلی که هر روز در زمین زراعی، همراه بابا بود بوسیدم.”
“
جهانگیر پازوکی
صدایت می کنم ایران جوابم را بده/ جهانگیر پازوکی
نغمهي روسپي
شعری از سیمین بهبهانی
او همان بود که بيمارم کرد:
اسماعیل قنواتی
و هزار مشت نیروی مسلح که توم را جر می داد و هزار و یک شب رویا را