مرتضامحمودی

ژانویه 242011
 

“اندوه”

تمامی اندوه من
جنگلی‌ست خشک
که در آن
پرنده‌گان خونین بال
نوای فغان سر داده اند.
بهتر از این برهوت را
تو یقیناً خواهی یافت
اما
من به همین هم دل خوش کرده‌ام.

نشسته‌ام و خیره
زیر درختی خشک را می‌کاوم
و به خِس خِسِ صدایی گوش فرا می‌دهم.
بزودی زیر درخت عُریان دفن خواهم شد،
در میان لاشه‌های پرنده‌گان،
و خواهم پوسید.

( از مجموعه شعر اندوه 1916)

Min ångest är en risig skog
där blodiga fåglar skrika.
Stoltare ödemark finner du nog;
men det kvittar mig nu lika!

Jag sitter och glor under torra träd
och lyss till de hesa skriken.
Jag ligger snart still under tomma träd
och ruttnar bland fågelliken.

( Pär Lagerqvist, Ångest 1916
ترجمه از مرتضا محمودی

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities