رضا حامی پور

ژانویه 042011
 

(راه رسیدن به بهشت)

بخشی از غروب بر من اُفتد

با می از خا کستر

می بینم اش ، در نای خیابان

سبز ، با صدایی در گلو –

که برنیامد

نشست ،

به پشت بر زمین افتاد

دستم گشیده شد –

تا شیشه ، تا تصویر :

بَرَش گردانید ،

نفسش را بر گردانید

چشم هایش بر گشتند به سوی رهایی !

شقایق ها

از گوشه ی چشم هایش ،

تیغ بینی اش ،

و فرم لب هایش روئیدند

ای سر زمین من ، دهان بگُشا

زبان ِ خشکیده ات را بیرون بیاور

دارد باران می بارد-

از ارتفاع قامت ها

نه ……..

تکه ای ست یخ ، در جام خیابان

دست را بر سر می کوبم

ترانه ای قدیمی از دهن ام می گذرد :

The way to paradise is cold *

) *را رسیدن به بهشت سرد است )

·        ترانه ای از گروه مدرن تا کینگ با صدای توماس اندرس

….


((نشد که))

صحنه سرخ بود و—

خطوط قرمز نا پیدا

این بود که ، خطر تا انتهای راه –

سایه در سایه

با ما بود

نشد که ،

تا انتها سیر ببینم ات!

شاید،وقتی ،

سپید ببینی ام

که از خیابان خیال ات می گذرم،

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities