ویلون پدر /

برای پرواز نابهنگام دکترابولفضل سهیلیان. پزشگی هنرمند
مهناز بدیهیان
9/2011 San Francisco
ویلون پدر
حالا چه می کنی در زیر تل خاک
با آن لبخند مهربانت که گشایش کار بود
و پنجه های مرموزت که با فریاد بتهوون و عارف را صدا می کرد
چه می کنی با اینهمه غبارکه چشمهایت را پوشانده است
و نمی گذارد تا اشعه ی خورشید بر پوست افسرده ات فرو غلطد
و نمی گذارد که ستاره در شب تنهایی با تو بکناری بنشیند
چه می کنی با آن صوت بی قواره ی گوشت
که از سالهای دلمردگی پا گرفته بود
و از فریاد تنهاییت نشانی داشت؟
حالا چه میکنی با آن ابدیت تاریک که زود از آن خود کردی
وبا اینهمه بهارو زمستان و پاییز منتظر
و اینهمه آهنگ های بی حمایتی که در دل شهر اصفهان رها کردی
چگونه باید دستان تو را در انتظارهیچ تصور کرد
آنهم دستان مردی که غبار از چهره ی موسیقی پاک می کرد
ومرحمی داشت بر پوست رنجور زنان دردمند
آیا می شنوی از آن دوردستها صدای عرفان را
با هق هق ساز مردی که فراز آرزوهای تو بود
وحالا روی ویلون پدر بخواب رفته است؟
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.