دو شعر از مایکل بورچ. ترجمه از مهناز بدیهیان

اشعار مایکل آر. برچ توسط صدها مجله ادبی منتشر شدهاند، در دبیرستانها و دانشگاهها تدریس شدهاند، به ۱۹ زبان ترجمه شدهاند، در سه نمایشنامه و چهار اپرا گنجانده شدهاند، و توسط ۳۲ آهنگساز به موسیقی تبدیل شدهاند، از بلوز مردابی تا کلاسیک.
تذکر
(شعری از مایکل آر. برچ)
اگر ما اینقدر فصیح نبودیم،
میتوانستیم آواز بخوانیم، و فقط آواز بخوانیم، نه برای تأثیرگذاری،
بلکه فقط برای لذت بردن، و لذت بردن دیگران.
میتوانستیم زمین را با سپاسگزاری از نور غرق کنیم، اگرچه میمیرد، و آهنگی بسازیم
از شبی که مانند سعادت بر زمین فرود میآید،
با چراغهای دیگر – نه برای شناختن –
بلکه فقط برای خوشآمدگویی و لذت بردن،
قبل از اینکه تمام جهانها و ستارگان نابود شوند …
همانطور که دستان یک عاشق چهرهای خوابیده را در آغوش میگیرند
و آن را برای خالی بودن از هر چیزی جز شادی زیبا مییابند.
هیچ فکری برای عشق نیست
جز خود عشق. چقدر بیمعنی است که در تاریکی،
چنین عریانی شدنی را تصحیح کنیم …
…….
جریانها
(شعری از مایکل آر. برچ)
چگونه میتوانم بنویسم و صادق نباشم
با ریتمی که درونم میجوشد؟
چگونه میتواند اقیانوس آبی نباشد،
همگام با ضربهی کفپوش جزر و مد نباشد،
شوک مکانیکی موج بر روی سنگ،
حرکتی که خلق درون آن ایجاد میکند؟
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.