shahramadiliooor/شهرام عدیلی پور/تفاوت شعر و نظم

نوامبر 092021
 
  
 

تفاوت شعر و نظم

بسیاری از مردم به خصوص کسانی که نگاه کارشناسانه در مورد شعر ندارند گمان می کنند هر کلام موزون یا هر سخنی که در قالب افاعیل عروضی باشد شعر است و فرق بین شعر و نظم را نمی دانند . در حالی که بین شعر و نظم تفاوت زیادی هست . هر نظمی شعر نیست . مثلا کل شاهنامه ی حکیم توس نظم است نه شعر ، چنان که خود آن بزرگوار فرموده است :

پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند

مثنوی های داستانی مثل آثار نظامی گنجوی ، مثنوی معنوی مولانا جلال الدین ، بوستان سعدی ، مثنوی های داستانی عطار نیشابوری مثل منطق الطیر ، مثنوی های سنایی غزنوی و آثار پروین اعتصامی و بی شمار آثار درخشان و بی نظیر ادبیات فارسی نظم هستند ، نه شعر ، مگر گاهی ابیاتی معدود یا تک بیت هایی که تخیل و مولفه های شعری در آن ها شکل می گیرد و نظم ، رنگ شعر می گیرد یا به شعر نزدیک می شود . ملک الشعرا بهار در همین معنی ابیات خوبی دارد و به تفاوت بین شعر و نظم اشاره می کند :

شعر دانی چیست مرواریدی از دریای عقل
شاعر آن افسونگری که این طرفه مروارید سفت
صنعت و سجع و قوافی هست نظم و نیست شعر
ای بسا ناظم که نظم اش نیست الا حرف مفت
شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب
باز در دل ها نشیند هر کجا گوشی شنفت
ای بسا شاعر که او در عمر خود نظمی نساخت
وی بسا ناظم که او در عمر خود شعری نگفت

به خوبی پیداست که همین ابیات زنده یاد بهار نظم است نه شعر . بنابراین شعر می تواند نظم هم باشد یا به تعبیری دیگر یک اثر می تواند هم شعر باشد ، هم نظم ، مثل اکثریت غزل های درخشان سعدی و حافظ ، بیشتر غزلیات مولانا ، عطار ، سنایی ، صائب تبریزی ، بیدل ، رباعیات خیام و بسیاری از آثار منظوم ادبیات فارسی اما هر نظمی شعر نیست   و هر شعری هم نظم نیست . شعر در قالب ها و سبک های متفاوتی ظهور می کند . می تواند در قالب عروض کلاسیک یا همان نظم باشد ، یا در قالب شعر مدرن که خودش نحله های متفاوتی دارد از قبیل شعر نیمایی ، شعر سپید یا شعر منثور ، شعر فرا سپید ، شعر حجم ، شعر موج نو و شعر پسا مدرن . بعضی شاعران چنان که استاد بهار فرمود هرگز در عمرشان نظمی نساخته اند مثل  بایزید بسطامی که جملات کوتاه زیبایی دارد و به قول دکتر شفیعی کدکنی ،  از قدیمی ترین و زیباترین اشعار منثور جهان اند :

” به صحرا شدم عشق باریده بود و چنان که پای مرد به گل فرو شود پای من به عشق فرو می شد .

به این ترتیب بسیاری شطحیات عارفان از جمله شطحیات بایزید بسطامی ، حلاج ، شبلی ، روزبهان بقلی ، گاتاهای زرتشت ، برخی آیات تورات و انجیل و برخی آیات سوره های کوتاه مکی قرآن مجید همه شعر هستند و از قضا ناب ترین اشعار تاریخ بشر . و اکثریت آثار منظوم ادبیات فارسی نظم اند چه آثار درخشان بزرگان سخن و چه بی شمار دیوان های شاعران که به قول بهار چیزی نیستند الا حرف مفت و فقط کاغذ سیاه کرده اند و مقلدانه و متقلبانه از روی دست استادان بزرگ سخن پارسی نوشته اند . در زبان محاوره و روزمره بسیارند متل ها ، ضرب المثل ها ، اصطلاحات و جملات کنایی و طنز که نظم هستند ، آن هم نظمی سست و ضعیف . قدیم ترها این ابیات سست در خیلی از فروشگاه ها و مغازه ها روی دیوار به چشم می خورد که :

مشتری داد نزن شهر نظام است اینجا
سخن از نقد بگو نسیه حرام است اینجا

و در روزگاران قدیم تر در قسمت کفش کن اماکن مذهبی به خصوص کفش کن حمام های عمومی یا سربینه ی حمام ، این ابیات به خط خوش یا ناخوش به دیوار کوبیده شده بود :

هر که دارد امانتی موجود
بسپارد به بنده وقت ورود
گر شود امانت اش مفقود
بنده مسئول آن نخواهم بود

این نمونه ها نظم هستند . آن هم نظمی در نازل ترین درجات زبان فارسی که زبان فقط ابزار منتقل کردن معنایی پیش پا افتاده است ، اما نظمی هم هست که از درون اش شعر ناب می جوشد و بیرون می تراود ، مثل این ابیات :

رسم عاشق کشی و شیوه ی شهر آشوبی
جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود
گر چه می گفت که زارت بکشم می دیدم
که نهان اش نظری با من دل سوخته بود
کفر زلف اش ره دین می زد و آن سنگین دل
در پی اش مشعلی از چهره بر افروخته بود

سخنم را با تعریف شعر از زبان مهدی اخوان ثالث و بعد با کلامی از احمد شاملو به پایان می برم که تفاوت شعر و نظم را از منظری دیگر به زیبایی بیان کرده است .
اخوان می گوید : ” شعر حاصل لحظاتی است که در آن شاعر در پرتو شعور نبوت قرار می گیرد ” .
و زنده یاد شاملو می فرماید :
” نظم اثر هنرمندانه است و شعر اثر هنری . این ها دو چیز سخت متفاوت اند .  نظم یا تکنیک محصول احاطه بر ابزار است و تسلط بر اندیشه . خالق یک چنین اثری می دانسته که چه می خواهد بگوید و می دانسته چگونه می شود گفت .

تکنیک در این مجموعه می تواند چیزی اکتسابی باشد . … شعر اما چنین نیست . شاعری را نمی توان آموخت . برای یک شاعر “به وجود آوردن ” عملی ارادی نیست ، تجلی یک لحظه زندگی اوست “.

شهرام عدیلی پور
۱۶ آبان ۱۴۰۰ . اصفهان

 

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© 2025 MahMag - magazine of arts and humanities