زنی می آید/مهناز بدیهیان
مارس 082015

زنی می آید
پرنده باید بود
کوچک و رها؛
پرنده ای که جهان زیر بال آزادش
کوچک است به قدر دانه ای
جهان کوچکی که در خود تکرار می¬شود
کوچک آن¬قدر که از پشت این رعشه های ظلم
زنی می¬آید که نوزاد “قره العین ا” بوده است.
زنی می¬آید
که روزی “ویرجینیا ولف” از او پا گرفته
زنی که راز مریم و مسیح را خوب می¬داند!
زنانی می¬آیند که با دستهایشان
در باغچه های پر خون
گل امید می کارند
با زبانشان قویتر از هر توپ و تفنگ
زنانی که حافظ و رومی در زهدانشان نطفه بسته
جهان کوچکی است و ما تکرار می¬شویم
و دختری به نام “قمر” مدام زاده می¬شود
با شاخه¬ گل سرخی بر گیسوان
و صوتی رسا تر از آبشار
آی دختران آفتاب و آتش
ای زنان سرزمین¬های دوردست
شما مادران این جهان کوچکید.
مبارزین جهل و جور و دربدری!
…..
مهناز بدیهیان شاعر ، نقاش و فعال اجتماعی مقیم سانفرانسیسکو
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.