مادرم، دوباره ، می شود!
مهناز بدیهیان

مه 122014
 

مادرم، دوباره ، می شود

مهناز بدیهیان

حالا برخیز
از گورستان اصفهان
از کنار خفتگاه پدر
عبور کن از حوالی استخوان های سمبولیک پسر مفقودیت
از پل زیبای زنده رود
از کنار درختان کهن چنار با آنهمه خاطرات پنهانی
اززیبایی دبیرستان دخترانه ی بهشت آیین
بگذر از خیابانهای که اینهمه سال
در آنها قدم زدی تا به کودکانت راه و رسم دویدن بیاموزی
عبور کن ازخیابانهای ساکتی
که تو وجب به وجب طی کردی
و با آن چشمانکنجکاوو زیبایت
بدنبال آشیانه ای برای ما گشتی
به بقال محله سری بزن
که گوشت و شیر تازه می فروخت.
به زنان همسایه
که همه ستایشگر تو بودند
سری بزن به درب خانه ای که تو در آن
ما را بر فرق سر نهادی
وحالا ساکنانش از ما دور شده اند، قرنها
و ما حتی بوی گمشده ی تو را در آن نخواهیم یافت
خاطرات تو را غریبه ها غربال کردند!

برخیز، اززیر خاکی که حالا بوی عطر تن تو را گرفته است
و ذهن زیبای تو را گسترده در خاک اصفهان

بیا، بیا به آنسوی آبها
به پل طلایی شهر سانفرانسیسکو
به خانه ای در این شهر که بوی آشنای تو را در خود جا داده است
و سلولهای تو در آن مدام رشد می کند

بیا فقط یکبار، یک ثانیه، یک لحظه
اینجا روز مادر است
برایت گل خریده ایم….

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities