شعر کمون / وزیر فتحی( رهیاب

آگوست 062013
 

             کمون

 

ما اسیران ِ  نا بسامانیم شهربند ِ نظام ِ زندانیم

بندگانیم و اختیاری نیستتخته بندان ِ امر و فرمانیم

 بنده را نام خویشتن نبود هرچه ما را دهند نام ، آنیم  (۱)

قرن ها رفته است ومیگویند خس و خاشاک این گلستانیم

بردگانیم و زنده ایم به مزد چرخ گردان چرخه ی نا نیم

اجتماع یست گرگ ومیش آئین برّه ی زار این شبانانیم

تلخ کامیم و ارچه تیره حیات عسل ِ کام ِ  کامکارانیم

اسب سر مایه تخت میتازد ما هم این خیل راه سازانیم !

تا به کی تحت اینچنین خفّت تا به چند این میانه درمانیم ؟

وقت آنست عزم کار کنیم

کمون خویش بر قرار کنیم

ما چو تا آدم ِ دو پا رفتیماز بسا جبر ها فرا رفتیم

در شکستیم حصر جاذبه را و سر انجام تا سما رفتیم

دست در کار ِ خلقت و فعّال تا ز تقدیر هم فرا رفتیم

کار کردیم و ساختیم و ببین تا کجا ؟ تاخود ِ  خدا رفتیم

این گذرکرده ازاسارت خویش رفت و میگفت: تارهارفتیم

ای دریغا که همزمان اما لحظه – لحظه به قهقرا رفتیم

پای این معبد ِ  الهه ی پول همچو قربانیان ، فدا رفتیم

ما در آئینه ، خود ، نمیبینیم نیست این آشنا (!) کجا رفتیم ؟

وه چه بیگانه است این تصویر ما کجائیم و خود ، کجا رفتیم ؟

ما در این نظمِ آدمیکش چون تا به سر حدّ ِ  انتها رفتیم

وقت آنست عزم کار کنیم

کمون خویش بر قرار کنیم

وقت آنست دست بکار شویم آفرینندگی ست ، یار شویم

از مُحاق زمان برون آییم همچو خورشید ، آشکار شویم

ظُلُمات است و زمهریر ،آری خیز تا باز ، نور و نارشویم

حقه بازان سلطه د ر کارند تا دگر بار سایه وار شویم

سفله گانند و باز می خواهند کز فرایند ، بر کنار شویم

ما پراکندگان و بسیارا ن بهم آییم و در شمار شویم

هرکسی جبهه ای فرا آورد طبقات اند ، هوشیار شویم

هرکسی پرچمی فرا افراشت ما ،علمدارِ اهل کار شویم

ما که دلداده ی یگانگی ییم پایبندان این قرار شویم :

وقت آنست عزم کار کنیم

کمون خویش بر قرار کنیم

ای نمایندگان کار،به پیش د وش با د وش ودر کناربه پیش

ای شما عاشقان آزادی ای همه چشم انتظار، به پیش

ای پراکندگان ِ  بسیاران بیشمارید ، بیشمار به پیش

زیرو زاران این خزان طویل تا خود خانه ی بهار به پیش

حال کز ساحل نگاه بشر سو سویی گشته آشکار ،به پیش

ما دراین راه ، راهی ورهیاب با شکیبی به کوله باربه پیش

ور چو خارا ، نسیمی و لورکا سایه ی دار و تیرباربه پیش(۲)

وقت آنست عزم کار کنیم

کمون خویش بر قرار کنیم

آبان ۸۸ – رهیاب

————————

پاورقی :

۱- ۱- بیتی از سعدی – دیوان – غزلیات

۲- ۲- ویکتور خارا ، عمادالدین نسیمی فدریکو گارسیا لورکا

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© 2025 MahMag - magazine of arts and humanities