ناصر مقدسی
ساعت درونی در شعر هوشنگ چالنگی
شعر «طایفه در بهار»(1)هوشنگ چالنگی از نمونه های جالب استفاده ی ساختاری از مفهوم زمان در تکوین یک شعر است.از این جنبه این شعر بی شک شعری متمایز محسوب می شود زیرا نحوه ی استفاده از مفهوم زمان در این شعر، کاملا خاص و ویژه است.قبل از آنکه این موضوع را واکاوی نمائیم بهتر است یک بار دیگر شعر «طایفه در بهار» را با هم بخوانیم.شعر این گونه آغاز می شود:«اگر بهاری است،بگویید،/که این دست،که این طفلی بازیگوش ست/شتاب دارد»با خواندن این قطعه این حس به خواننده دست می دهد که راوی در جستجوی بهار است مثل کسی که در انتهای زمستان نشسته باشد و رویش گلها و شکوفه ها را انتظار بکشد اما در قطعه ی بعدی :«بهار را می گسترانی و نمی دانی/که این بی حوصله جز پریشان کردن نمی داند» وقتی بهار می آید راوی بی حوصله است.او با نظام بهار به ستیزه بر می خیزد.انگار ساعت درونی راوی حضور بهار را اعلام نکرده و همچنان فصل زمستانی و پریشانی را طی می نماید.در قطعه های بعدی کاملا متوجه می شویم که علی رغم آمدن بهار در فضای خارج،فضای درونی راوی در زمستان سیر می نماید«چگونه از باد و باران می آمد/و بر گرمی اجاق جای می گشاد/دستی که ترکه های به ناحق خورده بود»آن دستی که بدنبال بهار بود حالا که بهار هم آمده است در میان باد و باران زمستانی باقی می ماند و دلخوشی اش گرمای اجاق است.و بعد با یک سووشون روبرو می شویم.یکجور تعزیه از مرگ پدری بر زین مادیانی سیاهپوش،مرگی که به شدت مرا به یاد مرگ سیاوش می اندازد«مادیانی در باران/و قوس وقزحش که رود را به دو نیم می کرد***اکنون چگونه رو برگردانم/که این منشور کورم می کند***هنگامی ست که مادرم به کردار بیوه می خرامد/و طایفه مادیان بهار خورده را سیاه پوشد اینک کیست که نام پدرم را آرام تلاوت می کند؟***اگر عقوبتی-:ای پرسنده!/هست،/شیون از من آغاز شد»شیون و مادیانی که سیاه پوش می شود ریشه در آئین سووشون دارد«سیاوش اساساً اسپ سیاه است و پوشیدن سیاه،همرنگ شدن با او و سیاوش شدن است.هر یک از آئین ورزان سوگ سیاوش در مراسم،خود را سیاوشی می دید و با پوشیدن سیاه خود را به او همانند می کرد»(2)داستان سیاوش داستان خدای شهید شونده است.خدایی که در زمستان سر بریده می شود تا به برکت او در بهار زمین دوباره رویش کند(3)چنانکه پس از بریدن سر سیاوش بدست گرسیوز و ریختن خون او بر زمین گلی می روید.پس از منظر اساطیری مرگ سیاوش و سیاه پوش کردن مادیان و شیون بر او بنوعی مقدمه ی آمدن بهارو رویش مجدد گلها و گیاهان محسوب می شود.اما در شعر «طایفه در بهار» مرگ سیاوش و سوگ بر او در خود بهار اتفاق می افتد.پس شاعر عملاٌ با جابجا کردن زمان دست به اسطوره شکنی می زند.ساعت درونی راوی حکایتگر زمستانی سرد وسخت است در حالیکه در ساعت بیرونی و ساعتی که جهان خارج از راوی با آن کار می کند- یعنی ساعتی که سوگ سیاوش در وقت آن اتفاق می افتد – بهار آمده است.به سخنی دیگر هماهنگی ساعت درونی راوی با ساعت بیرونی بهم خورده و همین امر موجب می شود که آن ترتیب زمانی مختص داستان سیاوش یعنی مرگ در زمستان و تولد در بهار بهم بخورد و این بار مرگ این طایفه در بهار رخ دهد.برای درک بهتر این شعر و چگونگی آن، آشنایی با مفهوم «ساعت درونی» کاملاٌ ضروری است.پس از این آشنایی متوجه می شویم که چگونه بنیاد فیزیولوژیک زمان در تکوین شعر «طایفه در بهار»نقش ایفا کرده است.همه ی جانداران یک ساعت درونی دارند.ساعتی که با ریتم روزانه
عمل می نماید.این ساعت تقریباٌ معادل یک دور گردش زمین به دور خود یعنی 24 ساعت است(4)این ساعت درونی یا ساعت زیستی مولد یک ریتم داخلی ست که بر اساس آن فعالیتهای مختلف بدن چون خواب وبیداری و تغذیه و متابولیسم تنظیم می گردد(5)منشا این ساعت بیولوژیک احتمالاٌ به شرایط آغازین حیات بر می گردد زمانی که اولین تک یاخته ها در معرض آسیب ناشی از پرتوها ی یونیزان بوده اند.این ساعت درونی به آنها کمک می کرده است تا تقسیم ژنتیکی و تکثیر خود را در شب انجام دهند.زمانی که آسیب ناشی از پرتوهای یونیزان خورشید به حداقل می رسد.این سابقه ی دیرینه ساعت بیولوژیک در جانداران عملاٌ منجر به تکوین ژنهای خاص گشته است که ضامن عملکرد این ساعت هستند(6)در انسان وسایر پستانداران ساعت درونی در دسته ای از سلولهای واقع در هیپوتالاموس به نام هسته های سوپراکیاسماتیک واقع است.تخریب این هسته سبب از بین رفتن کامل سیکل خواب وبیداری می شود.این ریتم درونی ناشی از ساعت بیولوژیک گرچه منشا ژنتیکی و فیزیولوژیک دارد اما در عین حال متاثر از محرکهای خارجی می تواند تعویض و بازتعریف گردد.و همین خصلت سبب می گردد که ساعت درونی به تخمین ساعت برونی نیز بپردازد و خود را با تغییرات زمانی جهان خارج هماهنگ سازد.این گونه است که ما شبها می خوابیم و دمای بدن و فشار خونمان (7)در 24 ساعت تغییر می کند و در زمانهای خاصی هورمونهایی چون ملاتونین و کورتیزول ترشح می گردند(8).حال اگر بدلایلی کارایی این ساعت بیولوژیک بهم بخورد و فیزیولوژی انسان نتواند بین ساعت درونی و ساعت برونی انطباق برقرار نماید می تواند منجر به شرایطی گردد که برای جنبه های عملکردی و روانشناختی انسان خطرناک باشد(9)از جمله ی این اختلالات می توان به اختلالات خلقی فصلی اشاره نمود(10).حال با این توضیحات درک چگونگی تاثیر فیزیولوژی زمان بر شعر «طایفه در بهار» مشخص تر می گردد.در این شعر انطباق ساعت درونی و بیولوژیک راوی با ساعت برونی بهم خورده است لذا در شرایطی که در طبیعت بهار حادث شده در ذهن راوی کماکان زمستان است.و همانطور که در حالت فیزیولوژیک این عدم انطباق منجر به اختلالات گوناگون روانشناختی می گردد در این شعر نیز ما با فضایی غمگین وافسرده روبرو می شویم انگار همه چیز در یک فرایند ویرانی رو به تباهی نهاده است.شعر «طایفه در بهار» شعر خاصی ست زیرا در آن نمود ساعت بیولوژیک را بعینه می بینیم.دیگر کارکرد زمان منحصر به گذشت آن بصورت خطی و فیزیکی و یا درک اسطوره ای به شکل زمان دوری نیست بلکه شعر بسیار عمیقتر و ژرف تر رفته و از سرچشمه های ایجاد زمان در مغز ما سخن می گوید. همانطور که گفتم شاعر با نمایش این عدم انطباق عملا دست به اسطوره شکنی می زند و با یک جابجایی زمانی داستان سیاوش را دیگرگونه می نماید و این داستان از ماهیت اساطیری خود خارج می شود و به روایتی مدرن بدل می گردد:روایتی شامل تباهی انسان.تباهی ای که دیگر زمان ومکان نمی شناسد و فروکاهنده و ویران کننده است.طایفه ی راوی در بهار متضمن این ویرانی ست.
پانوشت:
- www.piadero.ir ، پهلوهای دیگر اما… ، سید حمید شریف نیا
- سیاوشان ، علی حصوری ، نشر چشمه ، 1378
- پژوهشی در اساطیر ایران ، مهرداد بهار ، انتشارات آگاه ، چاپ سوم، پائیز 1378
4- Scheer FA ,Wright KP , Kronauer RE, Czeisler CA “plasticity of the intrinsic period of the human circadian timing system” plos one 2(1): 2007
5- Sharma VK “adaptive significance of circadian clocks” chronology international 20(6):901-19
6-Ishida N.,Kaneko M.,Ahlada R. “biological clocks” proc.natl.acad.sci.vol 96 , august 1999
7-Benloucif s,Guico MJ,Reid KJ,Wolfe LF,et al “stability of melatonin and temperature as circadian phase markers and their relation to sleep times in humans” Journal of biological rhythms.April 2005.20(2):178-88
8-Klerman A. ,Elizabet B.,Hayley B.,et al “comparison of the variability of three markers of the human circadian pace marker” J.Biol.Rhythms.April 2002.17(2):181-193
9-Dayan Y. “circadian rhythm sleep disorders” sleep medicine reviews.Feb.2002.6(1):45-54
10-Quraishi S. “circadian rhythms and sleep” circadian rhythms and sleep.2007
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.