رضیه انصاری

 نقد
مارس 312011
 


شبیه عطری در نسیم
نوشته ی رضیه انصاری
چاپ:1389 –نشر آگه
128 صفحه

شبیه عطری در نسیم داستان بلندی است نوستالوژیک با رویکردی اجتماعی از جریان مهاجرت چند ایرانی به کشوری اروپایی
می باشد ؛ رمانی که شخصیت هایش تا حدودی بر پایه تقلید از مردمی واقعی ساخته شده اند ، که همانطور بازنگری شده و بیان
می شوند تا در زبان اتفاق می افتند ، همان زبانی که از نظر سوسور نظام نشانه هاست و در این زبان نویسنده در تمام ارکان
زبانی خود تفاوت هایی را بیان می کند که خود امکان دلالتهایی هستند در متن رمان .
در کتاب تحولی اساسی در چارچوب نوشته ها شکل گرفته است ؛ وقتی تغییری را مشاهده می کنیم یک جور گره گشایی رمزی و
تکنیکی در داستان سیالیت دارد که آن تغییر معنایی خاص برای خود دارد ؛ از سویی پیوند خورده با سطح رخداد ها بوده واز
طرفی همگام با عناصر داستانی کتاب می باشد که توالی این رخداد ها به پایان ویا آغاز داستان ربط پیدا می کنند وجالب اینجاست
این رخدادها خصلتی اتفاقی دارند واز پیش خبر نمی کنند .
در این داستان بلند گزاره هایی مشاهده می شوند که توصیف کردار هایی هستند که زبان از آن سخن می گوید تا مرحله ای که
انجام می شوند و ما را در سراسر داستان با انواع گفته ها ای روبرو می کند تا متوجه این موضوع می شویم که زبان نویسنده تا
چه حد عملی را انجام می دهد نه آنکه برای مخاطبش تنها گزارش می کند .
-باشه ، طلبمون ، پس این یکی به سلامتی رفیق هنرمند آتیلیه خرابمون ! (ص 14)
-به جهنم پس سکته کن و بیفت بمیر خیال اونا رو راحت کن !فرشته روبرومی گرداند وپر می کشد و می رود . همین چند جمله
تکلیف را با عصای جادو ییش کوبیده توی سر بهزاد . (ص 108)
در باب شخصیت های این رمان مسئله ای که به ذهنم خطور کرده است ؛ الگو های شگل گیری هویت می باشد که بطور ضمنی
در فصل های این کتاب ارائه شده اند ، چرا که در دل داستان شخصیت ها بر حسب تغییراتی که در سر نوشتشان رخ داده است
تغییر کردهاند و یا اینکه هویت آنان مبتنی شده است بر خصوصیاتی مشخص که در رویارویی با مشکلات زندگی از خود بروز
می دهند . مطلب دیگری که می توانم بیان کنم این است که در روند داستانها در تمام نه فصل ما شاهد خرده روایت هایی هستیم که
در خدمت داستان بوده و جز ء ای از کل داستان می باشند ودر واقع این گونه خرده روایت های متصل به هم رو یکردی
ساختارگرایانه دارند در شکل گیری داستان ها .روند متنی وبینا متنی اثر .
زاویه دید در این کتاب مورد دیگری می باشد ، که مبتنی بر زاویه دانای کل محدود پی ریزی شده است . وبهزاد شخصیتی
می باشد که روی آن متمرکز شده و کانون روایت را شکل می دهد .در این زاویه دید رفتار وگفتار دیگر کاراکتور ها نشان داده
می شود ، البته این نکته به معنی نفی بیان درونی دیگر شخصیت ها به شمار نمی آید .
در فصلهای مختلف این کتاب بریده هایی از از لحظه های زندگی اشخاص داستان که به بهزاد نزدیک هستند به نمایش گذاشته شده
است ، تصویرهایی از رفتار ، گفتار و حرکت هایی که در توالی داستان رو به نقطه پایانی رمان در حرکتند که کمک می کنند
نویسنده به یک جمع بندی خوبی برای پایان داسنانش دست پیدا کند .
نثر کتاب با توجه به معماری واژه ها ساختمانی از کلماتی را واسازی کرده است که نویسنده به لحن خود دست می یازد هرچند
که گاهی فصلی را با زبانی شعر گونه آغاز ویا به پایان می برد و نیز فصل دیگری را با لحنی که تعیین کننده ترین عامل در کارکرد
نثر است به انتها می رساند .
همیشه اولش همه چیز ماورای زمینی است عقدی در آسمان ها بسته می شود . بعد آهسته آهسته می آید پایین . می رسد زیر
زمین . زور می زنی که بگویی نه . این طور ها هم نیست و ما به هم ربط داریم . خیلی ربط ها (ص 67)
و در آخر اینکه در این کتاب فرایند گفتن روایت که جزئیاتی گریز ناپذیر وفراوان زمانی و مکانی دارد ، چشم اندازی دلپذیر بخود
گرفته است .
می گویند روح فیلم همانی است که با خودت از سینما می آوری بیرون .(ص 52)

حمید رضا اکبری شروه -1389-اهواز

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© 2024 MahMag - magazine of arts and humanities