تیبیا زنده است

تیبیا زنده است
حظور دو استخوان قطور تیبیا
در ساق پای گریانم
و دو عضله ی کوبیده ی دلتویید
در بازوان خسته ام،
خبر از بودنم می دهند.
نمیدانستم دو کلیه در جوار ستون فقراتم هست.
نمیدانستم دو ریه ی بلند بالا
در دو طرف قفسه ی سینه ام
آویزانند.
و حتی نمیدانستم دستان نازکم
پر از تکه های استخوانند.
حظورشان همین امروزمشخص شد.
همین امروز که بیمارم همه فریاد میزنند
فریاد حظور.
و یادش بخیر مادر بزرگ که همیشه حظور داشت
با استخوان تیبیا در کنار من…
ریه هایم امروز خس خس کف می کنند
و با صدای هس و هسی می گویند که زنده ام هنوز.
این شعله های تب
نشان بودن است
که با درد های بیش و کم پدیدار می شوند.
من پاهایم را همیشه فراموش میکنم
چه خوبست که این مریضی هست
که بفهمیم دلتویید زنده است
و تیبیا هنوز می دود.
من درد را با یک قرص ادویل
و با قطعه ای آهنگ از بتهوون، تحمل می کنم.
و حالا از بالا کسی فریاد می زند
“سوپت سرد نشود”.
و من گرم می شوم که صدای مهربانی
در گوشه و کنار این خانه فریاد می زند…
گاه این مریض شدن ها
چه سالم است….
ژانویه ی مهناز بدیهیان2006
*تیبیا استخوان بزرگ ساق پا.
*دلتویید- عضله ی بزرگ بازو.
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.