غزالانی در میان خلایق
در قُطرَبُّل
حمزه کوتی
نام کتاب : غزالانی در میان خلایق
ترجمه : دکترعبدالحسین فرزاد
انتشارات : مروارید 1385
کتاب دو زبانه ی غزالانی در میان خلایق ( ظباء من الناس ) گزیده عاشقانه های کلاسیک عربی است ، از شش شاعر : امروالقیس ، جمیل بثینه ، عمر بن ابی ربیعه ، مجنون عامری ، بشار بن برد و ابونواس که دکتر عبدالحسین فرزاد گزینش و ترجمه کرده است .
پیشتر با دکتر عبدالحسین فرزاد ، از طریق ترجمه ی او از شعر خانم غاده السمان شاعر سوری آشنا هستیم . دکتر فرزاد در معرفی این شاعر زحمت های زیادی کشیدند و اکنون غاده السمان را با ترجمه ی ایشان می شناسیم . که هم ترجمه ای درست است و هم زیبا و ماندگار . بعد از آن کتاب « رویا و کابوس » ، گزیده شعر معاصر عرب را ترجمه کرده و انتشارات مروارید به چاپ رسانده است .
مترجم در ترجمه ی کتاب « غزالانی در میان خلایق » ، کوشیده موازنه ای میان شعر کلاسیک عربی و فارسی ایجاد کند ، و همت او نیز خدمتی بزرگ به متن ها کرده است . کلماتی چون : طاق ابرو ، خصایل ، بلا کش ، ملامت گر ، سرو قامت ، زلفین ، سالوس ، ساق سیمین ، غنج و کرشمه ، لعبتکان ، عافیت ، نقاب ، طره ی گیسو ، خضاب ، نازپرورد تنعم ، رطل گران و دیگر کلمات کلاسیک شعر فارسی در این ترجمه یافت می شود .
در نگاه کوتاهی که به کتاب کردیم . دیدیم سه واژه در شعر ابونواس را مترجم به درستی نپرداخته است . که در اینجا به توضیح این سه واژه می پردازیم .
در شعر « طاقة ریحان » ( دسته ریحان ) صص 178و 179 یکی از بیت ها چنین ترجمه شده است :
کأنّها في حُسنِها درّة ٌ / بارزة ٌ في کفّ دهقان
ترجمه ی دکتر فرزاد : او چونان مرواریدی ست زیبا / که در دست دهقان پارسی می درخشد .
دهقان ، کلمه ای فارسی و یکی از واژه های معرّب است و جمع آن دهاقین و دهاقنه . در زبان فارسی به معنی کشاورز ، صاحب املاک ، رهبر یک گروه سیاسی و کدخداست . اما در شعر ابونواس این معنی را نمی رساند .
بیشتر شراب فروشان و شراب سازان بغداد قدیم ، میانسال یا پیرمرد بودند . ابونواس همیشه نزد پیرترین شراب سازان می رفت، که بیشتر آنان یهودی ، کردی و ایرانی بودند و در محله ی قُطرَبّل زندگی می کردند . چون تنها اوست که قدر و منزلت شراب ــ این پیرزن عذرای جوان ، به قول ابونواس ــ را می داند . « الخمرة » در عربی مونث است . پس دهقان اینجا شراب ساز ( باده فروش ) است ؛ و شراب چون دختری مرواریدگون در حُسن خویش ، در کف دست شراب ساز پیر می درخشد .
ترجمه ی نزدیک به متن این است :
انگار که در حسن خویش مرواریدی ست / درخشان به دست شراب ساز پیر .
بیت بعدی در شعر « نداء و لقاء » ( بانگ و دیدار ) در صص 184 و 185است :
فآلیتُ الا أرکبَ البحـرَ غازیًا
حیاتي و لا سافرتُ الا علی الظهـر
ترجمه ی دکتر فرزاد : پس با خویش سوگندان یاد کردم که دیگر جنگ جویانه تن به دریا نزنم و بر دریا سفر نکنم . مگر آنکه بر پشت زورق ها برنشسته باشم .
این ترجمه ی مناسبی برای بیت نیست ، و معنا را کامل نمی رساند . ابونواس در شعر روایتی را بازگو می کند. در شامگاهی ، وارد باغی می شود و کنیزکی می بیند و کام می طلبد . اما تاب تحمل آن را نمی آورد و دوان از باغ خارج می شود . در این بیت ، دو واژه ی بحر ( دریا ) و ظهر ( پشت و خشکی ) آمده که دریا نماد زن است و خشکی نماد مرد . این بیت اثباتی بر شاهد گرایی ابونواس است .
مترجم در مجموعه ی دو زبانه ، این فرصت را به خواننده می دهد که از او یاد بگیرد . اما اشکالی که دارد این است که مجموعه های دو زبانه ، به فرصتی برای ذوق آزمایی تبدیل می شوند . که در اینجا هم مترجم نادیده گرفته می شود و هم شاعر .
چندی پیش نشر مروارید ، گزیده شعرهایی را از آدونیس شاعرعرب ، با ترجمه ی دکتر عبد الحسین فرزاد ، با عنوان « من از آینده می آیم » منتشر کرده است .
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.