MahMag Farsi

سه شعر از Agneta Falk/ترجمه ی مهناز بدیهیان

Out Of Here
تقدیم به سیلویا برالدینی

مي توانند از آواز پرنده ها محرومم كنند
نور را بگيرند
خنده هاي بي وقفه ام را
كوتاه كنند دستهايم را
از لمس آنها كه دوستشان دارم
زمين را از زير پايم خالي كنند
تنم را به تكه هاي دردناك بشكنند
اما
اما نمي توانند مرا از حفر تونلي
در قلبم
در اينجا
باز نگه دارند

٢

SHE

درست لحظه اي كه بخواب فرو مي روم
دختر جواني از آنسوي جهان
از تخت بيرون مي آيد
و بيدارم مي كند بوقت تهيه ي صبحانه اي از
نان و خيار و زيتون
پس از صرف صبحانه به باغ مي رود
درجتان زيتون را آب مي دهد
گلهاي سرخ را بو مي كند
سپس حجابش را مي پوشد
كمر بند انتحاري را محكم مي بندد درست
بالاي شلوار جين تنگش
لحظاتي بعد در بين ازدحام مردم ناپديد مي شود

مي گويند دختر مهربان و لطيفي بود
و سپس سكوت……

٣
Otherness

اگر نمي توانم به چهره ات نگاه كنم
بخاطر این نیست که دوستت ندارم
نمي توانم با تو رو در رو شؤم
بدون حذف صورت خود

به من كه نگاه مي كني،
سر بر مي گردانم
تا متوجه چشمهايت نشوم

آه اگر مي توانستم بتو نگاه كنم
بدون آنكه تو نگاهم كني
مي توانستم شروع به ديدن تو كنم
منحي لبهايت را كشف كنم
كه شبيه لبهاي منند
در انحناي گونه هايت
رودخانه ی عميق و تاريكی عبور مي كند
شبيه به رودخانه اي كه در كنارش بزرگ شدم
به همان كم عمقي و خشگي

شايد اگر تو جرعت نگاه كردن بمن را داشتي
و مي ديدي اشگهايت چشمهاي مرا پر مي كند
آنگاه عوض می کردیم ترس بی پایان را با عشق

…..

اگنتا فالک شاعر ،نقاش و استادادبیات است . در سال 1946 در استکهلم دیده بجهان گشود و بمدت سی سال در انگلیس زندگی کرد. هم اکنون به اتفاق همسرش جک هرشمن در سانفرانسیسکو به فعالیت ادبی خود ادامه می دهد.
……
مهناز بدیهیان: شاعر، نقاش و مترجم مقیم سانفرانسیسکو

سه شعر از Agneta Falk/ترجمه ی مهناز بدیهیان was last modified: مارس 10th, 2015 by mahmag
خروج از نسخه موبایل