سپتامبر 132006
 
شعر ِ عزيز كلهر

عزيز كلهر شاعر سي ساله يا سي و اندي ساله لرستاني الاصل است كه شعرهايش با مولفه هايي خاص خودش در شعر امروز ايران وي را چهره اي منحصر به فرد مي سازد . چهره اي درد كشيده ، آسيب ديده و گوشه گرفته اما بسيار قابل اعتنا و اين گوشه گيري نه از سر […]

سپتامبر 132006
 
شعر نصرت الله مسعودي

صف طویل نمی شود ها چرا این گریه را بی صدا لای آن دستمال می پیچانی چه انکاری ؟! که آسمان و فرشته تا پندار ِ مگر چاره ای هست فرو افتاده اند و در صف طویل نمی شود ها شعر نصرت الله مسعودي was last modified: سپتامبر 13th, 2006 by Pooya Azizi

سپتامبر 122006
 
دوشعر از ناهيد سرشكي

تاج خار دار اگر مي گذاشتند داد بكشم گريه مي كردم چه كسي مي دانست راه رفتن روي دو زانو را ؟ آنكه به سوي صليب دو زانو رفت يا آنكه دست شست و زانو زد و تاج خار بر سر پادشاه بي تخت نهاد؟ دوشعر از ناهيد سرشكي was last modified: سپتامبر 12th, 2006 […]

R.Rakhshani ر. رخشاني

 شعر, شعر مهاجرت  دیدگاه‌ها برای R.Rakhshani ر. رخشاني بسته هستند
سپتامبر 082006
 
R.Rakhshani   ر. رخشاني

ریزها برای هوشیاری ظریف مان برا ی خوشبختی برای حدیث دوستی , بر ریزها می نویسم گنجینه ای از یاد در گزینش سیاره هاست ؟ R.Rakhshani ر. رخشاني was last modified: سپتامبر 8th, 2006 by Pooya Azizi

سپتامبر 082006
 

سرسختانه بر اسب چوبي دون كيشوت … و هزاره ها گذشت آدمها شيطان زائيدند تا خدا مزه زفاف را زير زبانش مز مزه كند بي وزني بار آفرينش حسن بصيري H.Bassiri was last modified: سپتامبر 8th, 2006 by mahnaz badihian

سپتامبر 072006
 
دارم بوی پدرم را می دهمM.Mohamadi

(طرح 1 ) مسعود محمدی خاله خرسه چقدر رو سفيد مي شد از دوستيت با من دور از لاك هاي سياه ِ صحيح گير دارم بوی پدرم را می دهمM.Mohamadi was last modified: سپتامبر 7th, 2006 by mahnaz badihian

سپتامبر 062006
 
معرفي برنده ي جايزه ي شعر ماه مگ

زینب حسن پور شاعر خوب خوزستانی ست ، 24 ساله و لیسانسیه علوم سیاسی دارد . جلوه های پیش رو ، ایجاد فضا های آرکاییک در عین نوگرایی زبانی و استفاده از پاره کلام های معمول گزارشی در لحن شخصی شده در بیان شعر ، دست انداختن به جلوه های ناب و دور از دسترس […]

سپتامبر 032006
 
ازدانستنانگي هاي عشقيدن-  پويا عزيزي

هميشه است . در زندگي هايي كه مي كني ست / حرف هايي شبيه پند در آسمان هايي كه از نگاه مي گذراني شان / گذشته اند جوري شبيه طور / اين ها : اين جور كه ابري سياه خودش را از ابري سفيد در مي آورد / و مي كشد شلوارش را بالا مي […]

سپتامبر 022006
 
R.Rashidpoor شعر رضا رشيد پور

یک ، دو ، سه رضا رشيد پور 1 تن پوش باور پلاسیده ی پدر از تن در آوردم عریان شدم فریاد کشیدم که عاشقم R.Rashidpoor شعر رضا رشيد پور was last modified: سپتامبر 2nd, 2006 by Pooya Azizi

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي