مجید فروتن

 ایران, شعر  دیدگاه‌ها برای مجید فروتن بسته هستند
مه 262007
 

سه شعر از مجيد فروتن به صدايم كه يتيم است و مام از دست داده گوش كن بر فراز آن، صدف هاى عزلت به رقص آمده اند خواب هاى ظلمت گونه را از پيشانى آسمان مى زدايد و به صفى از ماهى هاى خشكيده مى انديشد كه بر ستونى از عشق مى آويزند مجید فروتن […]

مه 262007
 
خیرالله فضلی

رنج تاریخ تولد ندارد که نوشته اید۲۹ـ۱۲ـ۵۸ ..اسم وفامیل نداردکه گذاشته اید خیرالله فضلی …از پله ها برگرد.. به پشت بام نمی رسد ارثي كه ميبرم.. يك اسم و فاميل به همه ميرسد… جنوبي از شهرستان خنج ساکن ابوظبی.. اینجا چتر برای باران نمیفروشند جبراً چتر برای آفتاب می خریم..چیز زیادی ندارم: دیپلم علوم انسانی..چند […]

مه 262007
 
به وقت گرینویچ -رزا جمالی

رزا جمالي متولد 1356 ؛ دانش آموخته ي تئاتر ( ادبيات دراماتيك)از دانشكده سينما و تئاتر است . نخستين شعرهايش در مجموعه ي ” اين مرده سيب نيست يا خيار است يا گلابي ” در سال 1377 توسط نشر ويستار گرد آمد . در اين مجموعه ذهنيت شاعر معطوف به هويت درهم ريخته ي اشياء […]

مه 232007
 
مریم هوله

خواب چسبناک پروانه در تبعید گلی که دیروز برایت پست کردم / در راه پژمرده این اساس ِ تبعیدست، می دانم! اما ساقه اش را بو کن! هنوز دارم به سمتت می آیم.. ** مریم هوله was last modified: می 23rd, 2007 by Pooya Azizi

كيوان بهادري

 شعر  دیدگاه‌ها برای كيوان بهادري بسته هستند
مه 222007
 

زخمهای زاگرس ((زخمهاي كهنه زاگرس درعطش جوان شدن دردمي كشند)) دستهايم را بگير دختر باد و فرماني بده تا قديمي ترين يخ اين قله ها كيوان بهادري was last modified: می 22nd, 2007 by mahnaz badihian

تخليه عمومى—-فريبا فياضى

 شعر  دیدگاه‌ها برای تخليه عمومى—-فريبا فياضى بسته هستند
مه 212007
 
تخليه عمومى----فريبا فياضى

نفر کم داشتيم! بلند می شود طوری که مردی از تو بيفتد طوری که تخت به تخت دستم در خواب دستهات چيزی به ساعت نمانده بگو! تخليه عمومى—-فريبا فياضى was last modified: می 21st, 2007 by mahnaz badihian

مه 162007
 
فریبا شادکهن

“فتح” آتش از استخوانم بيرون می جهد بيرقی در امتداد باد… ناقوسها می نوازند و كفن های تازه مرده عروس می شوند با جمجمه هايي شكفته در دستانشان فریبا شادکهن was last modified: می 16th, 2007 by Pooya Azizi

مه 132007
 
تقسیم رنگها....---مهناز بدیهیان

آنقدر تقسیم می کنیم که جمع شباهت هایمان به صفر نزدیک و کسر تفاوتهامان به قرن ها فاصله ، نزدیک رنگ ها را تقسیم می کنیم زرد ، سفید ، سیاه ،…. پول ها را تقسیم می کنیم پو لدار و متوسط و گدا دسته بندی می کنیم آنقدر بود و نبود را تا بسر […]

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي