روشنÙكران ايراني Ùˆ مارکسیسم (چاپ شده در مجله آسمان بهمن ماه 1390 )
یدالله موقن
اØسان طبري نمونه‌ي بارز روشنÙكران Ú†Ù¾ ايراني است كه اÙکارش در دوران جنگ سرد Ø´Ú©Ù„ گرÙته بود Ùˆ همه چیز را ربط Ù…ÛŒ داد به توطئه های امپریالیست ها Ùˆ به قول خودش مهم ترین تضاد را در جهان، تضاد میان سوسیالیسم با امپریالیسم Ù…ÛŒ دانست Ùˆ بر پایه ÛŒ چنین توهمی دست به انواع سÙسطه ها Ù…ÛŒ زد Ú©Ù‡ باعث گمراهی بسیاری کسان شد.
مطالعه آثار مارکسیستی در نيمه‌هاي قرن بيستم رايج بود. واقعيت اين است كه در جهان Øدود چهل – پنجاه سال پيش هر كس كه مارکسیست-لنینیست نبود روشنÙكر Ù…Øسوب نمي‌شد‌، به‌ويژه در ايران روشنÙكر كسي بود كه مصدقي یا Ú†Ù¾ یا هر دو باشد Ùˆ تا بن دندان ضدغربي Ùˆ سنت‌پرست! اوج جنگ ويتنام بود. منشی آمريكايي٠برتراند راسل Ú©Ù‡ کمونیست بود راسل پير را بر آن داشته بود تا دادگاه جنايات جنگي تشكيل دهد Ùˆ دادستان اين دادگاه نيز، اگر درست به خاطر داشته باشم، ژان پل سارتر بود. انتشارات خوارزمي نيز آثار چپي Ùˆ ضدغربي منتشر مي‌كرد. چه‌گوارا به بوليوي رÙته بود تا در آنجا انقلاب كمونيستي به پا كند Ùˆ در اين ميان نيز، گويا، سه كشاورز بيچاره‌ي بوليويايي را نيز به قتل رسانده بود Ùˆ بعداً ژان پل سارتر در سوگ چه‌گوارا Ú¯Ùت كه او مي‌خواست انسان قرن بيست Ùˆ يكم را بسازد! اكنون سخن سارتر به نظر اØمقانه مي‌رسد. مگر با كشتن چند روستايي بوليويايي انسان قرن بيست Ùˆ يكم ساخته مي‌شود. خصوصيات اين انسان قرن بيستم Ùˆ يكمي كه با كشتن اÙراد بي‌گناه Ùˆ خونريزي پديد مي‌آيد آيا جز انساني خشن Ùˆ تبه‌كار چيز ديگري مي‌تواند باشد؟ چنان Ú†Ù‡ آثاری را بخوانیم Ú©Ù‡ درباره‌ي كتاب "سرمايه" نوشته شده اند پي خواهیم برد كه ماركس Ùˆ انگلس از عهده‌ي تبيين رابطه‌ي روساخت با زيرساخت برنيامده‌اند Ùˆ از اين بدتر هر زمان ماركس خواسته كه نظريه‌اش را در اين خصوص به اثبات برساند ،برعكس، به رد Ùˆ ابطال آن پرداخته است!
ذهن ماركس، ذهني آكادميك Ùˆ سيستماتيك نبود؛ ذهن او بیشتر اسطوره ای – شعری بود تا علمی. در كتاب «سرمايه» مي‌توان يك Ùرضيه Ùˆ نقيضش را به Ùاصله چند صÙØÙ‡ از هم پيدا كرد. ماركس مي‌كوشد تا Ùرضيه‌اي را اثبات كند ولي از عهده آن برنمي‌آيد Ùˆ آن را رها مي‌كند سپس در صدد اثبات نقيضش برمي‌آيد كه از عهده‌ي اين كار نيز برنمي‌آيد Ùˆ آن را نيز رها مي‌كند. كاسيرر مي‌گويد كه ÙلسÙه‌ي Ù‡Ú¯Ù„ تØركي به علوم انساني داد اما در قلمرو Ùيزيك ادعاهايي كرد كه ÙلسÙه‌ي نظري يا انگارشي را در چشم پژوهشگران علوم طبیعی بي‌اعتبار كرد Ùˆ اصلاً پيدايش مكتب‌هاي نوكانتي بر اثر همين بي‌اعتبار شدن ÙلسÙه‌ي طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ بود. شعار بازگشت به كانت به همين دليل سر داده شد.
ژرژ سورل كه او را پس از ماركس بزرگ‌ترين نظريه‌پرداز سوسياليسم مي‌دانند، Ùˆ از غرائب آن كه موسوليني رهبر Ùاشيست ايتاليا از پيروان او بوده است، معتقد بود كه هيچ چيز مانند كتاب "سرمايه‌"ÙŠ ماركس شبیه ÙلسÙه‌ي طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ نيست. اگر ژرژ سورل درست بگويد واي به Øال ماركسيسم. سورل ماركسيسم را اسطوره‌ي پرولتاريا Ù…ÛŒ دانست نه علم. از نظر سورل اهمیت اسطوره- Ùˆ مارکسیسم در ØÙÚ©Ù… یک اسطوره- در نیروی ویرانگر آن است.وقتی ذهن کسی مسØور یک اسطوره شد Øاضر است Ú©Ù‡ وضع موجود را نابود کند بی آن Ú©Ù‡ بهشتی Øاضر Ùˆ آماده داشته باشد Ú©Ù‡ جایگزین آن کند. Ùˆ ما شاهد بوده ایم Ú©Ù‡ اسطوره ÛŒ مارکسیسم در جهان Ùˆ از جمله در کشور ما Ú†Ù‡ ویرانی عظیمی به بار آورده است. البته اين اسطوره ديگر رمقي ندارد. علاقه‌ي من به ماركسيسم اكنون بيشتر Øول همين Ù…Øور است يعني مطالعه‌ي ساخت اسطوره‌اي انديشه‌ي به ظاهر علمي ماركس یا مطالعه ÛŒ ‌ ماركس٠شاعر. بعضي‌ها مدعي‌اند كه ماركس تصاوير شعري را به جاي واقعيت گرÙته است Ùˆ پرولتاريا چيزي نيست جز تجسد طعنه (irony) رومانتيسيسم.مارکس بیشتر مسØور تصاویر اسطوره ای-شعری Ù…ÛŒ شد تا مجذوب تØلیل های علمی.
Ù‡Ú¯Ù„ به دستاوردهاي گاليله Ùˆ نيوتن نه تنها ارج نمي‌نهاد بلكه Ùيزيك آنان را در مقايسه با ÙلسÙه‌ي طبيعت خودش ناقص Ùˆ نابسنده مي‌دانست. او با شناخت رياضي٠طبيعت مخال٠بود Ùˆ Ùيزيك ديالكتيكي Ùˆ كيÙÙŠ خود را مي‌گذاشت. ماركس نيز به ديالكتيك Ù‡Ú¯Ù„ اعتقاد داشت وآن را در مطالعه‌ي علم اقتصاد به كار گرÙت Ùˆ چون علم اقتصاد را مطابق با ديالكتيك Ù‡Ú¯Ù„ نياÙت آن را مردود دانست. كروچه، Ùيلسو٠ايتاليايي، نيز معتقد بود كه ماركس آن بخش‌هايي از ÙلسÙه‌ي Ù‡Ú¯Ù„ را پذيرÙته كه نقد ÙلسÙÙŠ آنها را مردود اعلام كرده است. یعنی ماركس آن بخش از ÙلسÙه‌ي Ù‡Ú¯Ù„ را پذيرÙت كه از الهيات نشأت گرÙته بود. مي‌بينيم كه برچسب ماترياليست، از هر نوعش، به ماركس نمي‌چسبد. ولي Ùراموش نكنيم كه انديشه‌ي ماركس یک دست نیست Ùˆ كاملاً التقاطي است Ùˆ از پوزيتيويسم نيز تأثير پذيرÙته است؛ مثلاً تÙسیر اقتصادی تاریخ را Ù…ÛŒ توان تÙسیری پوزیتیویستی از تاریخ دانست؛و برچسب ماترياليسم را Ùقط مي‌توان به همین بخش‌ زد. مارکس Ù…ÛŒ پنداشت Ú©Ù‡ انسان از بدو تولد ذهنی صد در صد سکولار دارد از این رو به دنبال مناÙع طبقاتی خود است. اما این پیش –Ùرض نادرست است.ذهن بشر به دشواری سکولار Ù…ÛŒ شود. از دیگر سو مارکس مدعی بود Ú©Ù‡ در جامعه ÛŒ کمونیستی تقسیم کار وجود نخواهد داشت. این ادعا به این معنا است Ú©Ù‡ مارکس خواهان اØیای انسان ابتدایی است.Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ اعتقادات مارکس ناهمساز Ùˆ سراسر متناقض اند.
چند دهه پيش مرØوم اميرØسين آريان‌پور از يك كتاب درسي درجه سوم آمريكايي بخش‌هايي را ترجمه ÛŒ آزاد كرده بود Ùˆ شعارهاي كمونيستي را لابه‌لاي چند صÙØÙ‡ از آن گنجانده بود. چپ‌هاي ايراني به خاطر گنجاندن این شعارها آريان‌پور را بنيان‌گذار جامعه‌شناسي علمي يعني جامعه‌شناسي ماركسيستي در ايران مي‌دانستند. شناخت مارکسیست های ایرانی از غرب سه کلمه است : استعمار ØŒ امپریالیسم ØŒ سرمایه داری.
آیا واقعاً مارکس بنيانگذار جامعه شناسي" علمی" بود؟
Ú¯Ùتیم كه در ايران ماركس را بنيان‌گذار جامعه‌شناسي علمي مي‌دانند. اما لوكاچ Ùˆ كورش مدعي‌اند كه جامعه‌شناسي، علمي بورژوايي است. بنابراين هد٠ماركس ارائه علم بورژوايي ديگري در كنار جامعه‌شناسي نبوده است. هد٠ماركس سرنگوني جامعه سرمايه‌داري بود نه بنيان‌گذاري علم جديدی، چون علم، اساساً بورژوايي است Ùˆ نشانه‌ي ازخود بيگانگي. ماركسيسم، نظريه‌ي انقلاب است نه علم. ماركس منتقد علم اقتصاد بود نه بنيان‌گذار علم اقتصاد جديدی. زير عنوان كتاب "سرمايه" نیز بيانگر همين موضوع است: «نقد اقتصاد سياسي.» از غرائب آن كه در ترجمه‌ي Ùارسي ايرج اسكندري از كتاب "كاپيتال" زير عنوان آن Øذ٠شده است! همه‌ي بØث‌ها بر سر همين زيرعنوان است اما مترجم Ùارسي كتاب آن را Øذ٠كرده است. شتر ديدي نديدي! تÙسيري كه كارل پوپر در كتاب «جامعه ÛŒ باز Ùˆ دشمنان آن» از انديشه ماركس ارائه مي‌دهد متأثر از تÙسير ماركسيست‌هاي پوزيتيويست‌ اتريشي است. در تÙسير پوپر از ماركس سخني از خود- بيگانگي ( اليناسيون)Ùˆ Ùتيشيسم (پرستش كالاها) به ميان نمي‌آيد. اما در كتاب "تاريخ Ùˆ آگاهي طبقاتي" اثر لوكاچ Ù…Øور اصلي بØØ« از خود-بيگانگي است. لوکاچ سكولار شدن انديشه در غرب را نوعي عيني شدن يا شیئي شدن مي‌بيند. اصلاً ماده را چيزي بيگانه با Ø±ÙˆØ Ùˆ نوعي وهم Ùˆ پندار مي‌داند. لوكاچ پدر معنوي مكتب ÙرانكÙورت است.Øتی اگر ماركس را اقتصاددان بگيريم نه شاعر Ùˆ Ùيلسو٠باز هم نظريه‌ي اقتصادي او در اقتصاد مارژيناليست‌ها (=نهايي‌گرايان) نظريه‌اي كاذب شناخته مي‌شود. در مقاله‌اي كه تØت عنوان:" نقدي بر ماركسيسم" نوشته‌ام به بيان اين موضوع پرداخته‌ام Ùˆ در اينجا Ùقط اشاره‌اي گذرا به آن مي‌كنم. اقتصادداني به نام سراÙا كتابي نوشت با عنوان: «توليد كالا ها به وسيله كالاها» (1960). ماركس مانند ديگر اقتصاددانان زمانش تØليل نرخ سود را كليد Ùهم كاركردهاي اقتصاد سرمايه‌داري مي‌دانست Ùˆ نرخ سود را نخستين تظاهر كار اضاÙÙŠ مي‌ديد كه ويژه‌ي نظام سرمايه‌داري است. ماركس مي‌كوشيد تا نرخ سود را به مقادير ارزش ارتباط دهد. اما نظريه سراÙا نرخ سود Ùˆ قيمت‌هاي توليد Ùˆ تخصيص اجتماعي نيروي كار را بدون رجوع به مقادير ارزش تعيين مي‌كند. بعضي اقتصاددانان ماركسيست مانند موريس داب (Dobb) باران Ùˆ سويزي نظريه سراÙا را پذيرÙته‌اند، Ùˆ به نظر لوچوكولتي پذيرش نظريه سراÙا به معني از ميان بردن تمامي شالوده‌ي تØليل ماركس است. ولي با Ùروپاشي اتØاد جماهير شوروي Ùˆ بلوك شرق، ماركسيسم در عمل نادرست از كار درآمد Ùˆ شكست خورد. اما Ùروپاشی Øکومت های کمونیستی در اروپای شرقی Ùˆ شوروی پیشین، گویی ØŒ هیچ تأثیری بر ذهن مارکسیست های ایرانی نگذاشته است Ø› یا هم جنان Ú©Ù‡ لوی-برول Ù…ÛŒ گوید تجربه بر ذهنیت ابتدایی بی اثر است. .انگلس در مقدمه ای Ú©Ù‡ بر نوشته مارکس " مبارزه طبقاتی در Ùرانسه " نوشته است Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ او Ùˆ مارکس تØولات جوامع سرمایه داری را به گونه ای Ú©Ù‡ صورت گرÙت پیش بینی نمی کردند؛مثلاً او Ùˆ مارکس تشکیل اØزاب سوسیالیستی را پیش بینی نکرده بودند. Øال هر Ú†Ù‡ ماركسيست‌ها مي‌خواهند بگويند ديگر آلترناتيوي به نام سوسياليسم ماركسيستي وجود ندارد. یکی از ÙیلسوÙان انگلیسی ده ها سال پیش کتابی نوشت با عنوان " توهم عصر" Ú©Ù‡ منظورش مارکسیسم – لنینسم بود. البته این توهم برای خیلی ها زایل شده است جز برای Ú†Ù¾ های ایرانی.دستاورد مارکسیسم-لنینیسم رامی توان چنین بر شمرد : کشتار های چند میلیونی ،بر پایی اردوگاه های کار اجباری ØŒ در هم کوبیدن جامعه ÛŒ مدنی، مغز شویی ،ترویج خراÙات سیاسی وساختن جهانی خیالی پر ازاوهام ذهنی! به راستی Ú©Ù‡ این دستاورد ها Ú†Ù‡ سترگ اند! کمونیسم Ùˆ Ùاشیسم دو جنبش قرون وسطایی Ùˆ دینی در قرن بیستم بودند Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواستند آن خلایی را پر کنند Ú©Ù‡ بر اثر سکولاریسم بر خاسته از روشنگری ایجاد شده بود.گرچه کمونیسم Ùˆ Ùاشیسم در قرن بیستم ظهور کردند ولی ذهنیتی Ú©Ù‡ موجب پیدایش Ùˆ رشد آن ها شد ذهنیت اسطوره ای – دینی بود Ú©Ù‡ متعلق به قرون گذشته Ù…ÛŒ شد..هد٠هر دو جنبش Ù…ØÙˆ Ùردیت بر خاسته از رنسانس Ùˆ روشنگری بود Ùˆ جایگزینی آن با یک هویت جمعی جدید. برای کمونیست ها این هویت جمعی جدید "پرولتاریا "بود Ú©Ù‡ باید با Ú©Ùار جدید یعنی بورژوازی Ùˆ امپریالیسم بجنگد Ùˆ برای نازی ها، Ú©Ù‡ تØت تاثیر مارکسیسم- لنینیسم بودند ÙˆØتی یکی از اعضای مکتب ÙرانکÙورت تا آنجا پیش Ù…ÛŒ رود Ú©Ù‡ مدعی Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ نازیسم شبه-مارکسیسم بود، این هویت جمعی جدید" نژاد برتر" یا" نژاد پرولتاریایی" بود Ú©Ù‡ باید با یهودیان ودیگر دشمنان بجنگد.Ú†Ù¾ های ایرانی نیز هنوز Ú©Ù‡ هنوز است Ù…ÛŒ خواهند با لیبرال ها ونئولیبرال ها وامپریالیسم بجنگند Ùˆ زمین را از لوث وجود آنها پاک Ùˆ مطهر کنند.ولی به نظر من بهترین خدمتی Ú©Ù‡ بعضی از Ú†Ù¾ های ایرانی Ù…ÛŒ توانند به خود Ùˆ به بشریت بکنند این است Ú©Ù‡ نخست با عقب ماندگی ذهنی خود بجنگند Ùˆ خود را از توهمات ذهنی شان خلاص کنند.. این عقب ماندگی ذهنی مصیبت بزرگی برای کشور ما بوده است.
اگر به بØØ« لوکاچ باز گردیم باید بگویم Ú©Ù‡ به نظر من بعضي از آثار لوكاچ خواندنی اند. مثلاً تئوري رمان او . لوكاچ پيش از ماركسيست- لنينيست شدن تØت تأثير ديلتاي Ùˆ ريكرت بود Ùˆ آثار اوليه ÛŒ خود را تØت تاثير آنان نوشت. آلتوسر برخلا٠لوكاچ در اوایل معتقد بود كه ماركس Ùقط در جواني خويش تØت تاثير Ù‡Ú¯Ù„ بوده است Ùˆ انديشه ماركس علمي است Ùˆ ارتباطي با متاÙیزیک Ù‡Ú¯Ù„ ندارد. ولي بعداّ كه ناگزير شد ارتباط ميان ماركسيسم با متاÙیزیک Ù‡Ú¯Ù„ را بپذيرد، كم‌كم از بØران ماركسيسم Ùˆ Ùقدان نظريه‌اي درباره‌ي بØران سرمايه‌داري Ùˆ نيز Ùقدان نظريه‌اي درباره‌ي دولت در ماركسيسم سخن Ú¯Ùت. اظهار اين مطالب از سوي او Ú©Ù‡ ایدئولوگ Øزب کمونیست Ùرانسه بود مي‌بايست چشم خيلي از ماركسيست‌ها را بر Ùقر تئوريك ماركسيسم باز كرده باشد.رمون آرون جامعه شناس Ùرانسوی مارکسیسم را اÙیون روشنÙکرانی مانند سارتر Ùˆ آلتوسر Ùˆ... Ù…ÛŒ دانست. بطریق اولی مارکسیسم اÙیون روشنÙکران ایرانی نیز هست . ترک اعتیاد بسیار دشوار است مخصوصاً اگر اعتیاد به اÙیونی به نام مارکسیسم باشد. آلتوسر قلم جدلي آتشين Ùˆ ذهن تØليلي درخشاني داشت. طبق نظر آلتوسر مارکس نظریه ای در مورد بØران سرمایه داری ندارد.بنابر این بØران کنونی سرمایه داری تاییدی بر درستی نظریه ÛŒ مارکس نمی تواند باشد. زیرا در مارکسیسم واقعاً نظریه ای در باره بØران اقتصادی سرمایه داری وجود ندارد. ماركسيست- لنينيست ديگري كه از خواندن مقالات Ùˆ كتاب ‌هايش بهره‌ي بسيار Ù…ÛŒ توان برد لوچوكولتي Ùيلسو٠ايتاليايي است. به نظرنگارنده هيچ كس بهتر از او ديالكتيك Ù‡Ú¯Ù„ را ØªØ´Ø±ÙŠØ Ù†ÙƒØ±Ø¯Ù‡ است Ùˆ ارتباط آن با نظريه‌ي از خود-بيگانگي Ùˆ Ùتيشيسم Ùˆ تعري٠بØران اقتصاد سرمايه‌داري در آثار ماركس را نشان نداده است. از همين رو من مقاله‌ي «ماركسيسم Ùˆ ديالكتيك» او را سال‌ها پيش ترجمه كردم كه نخست در مجله‌ي نگاه نو Ùˆ سپس در كتابم "زبان، انديشه Ùˆ Ùرهنگ" به چاپ رسيده است. مقاله‌هاي ماركس درباره‌ي نقش استعمار انگليس در هند با آنچه ماركسيست – لنينيست‌ها در مورد امپرياليسم Ùˆ استعمار مي‌گويند در تقابل كامل است. در اين خصوص بيشتر نظر استالین Ùˆ مائو غالب شده است تا نظر ماركس. ماركسيست‌ها Ùˆ به ویژه مارکسیست های ایرانی از نوشته های مارکس در باره استعمار اطلاعی ندارند Ùˆ اØتمالاً Ù…ÛŒ پندارند Ú©Ù‡ نظر مارکس مانند نظر خودشان است! ولی وقتی نظر مارکس را برایشان باز Ú¯Ùˆ Ù…ÛŒ کنید نخست دچار سر گیجه Ù…ÛŒ شوند سپس Ù…ÛŒ گویند آن Ú†Ù‡ مارکس در این باره Ú¯Ùته اباطیل است ! مارکسیست-لنینیست ها مي‌گويندکه نظریه ÛŒ ماركس درباره‌ي استعمار كهنه Ùˆ نادرست است ؛اما نظریه اش درباره‌ي سرمايه‌داري درست است! ماركس معتقد بود كه جوامع شرقي نيروي دروني لازم براي تØول را Ùاقدند. كشورهاي آسيايي از تعداد زيادي روستا تشكيل شده‌اند كه از Ù„Øاظ اقتصادي خود- بسنده يا خودكÙا هستند. اين روستاها كه با دنياي خارج از خود مراوده‌اي ندارند پايه‌هاي متØجر استبداد شرقي‌اند. شرق، جهان جهل Ùˆ خراÙات است. براي اين‌كه اين دنياي متØجر تكاني بخورد بايد از بيرون نيرويي آن را به تØرك درآورد، چون اين جوامع نيروي دروني لازم براي تغيير را Ùاقدند اين تØرك بايد از طريق استعمار وارد شود. شايد اين جمله ماركس براي ماركسيست‌ها شوك‌آور باشد كه «انگليس ابزار كور تاريخ براي ايجاد انقلاب اجتماعي در آسيا بوده است.»
مارکسیسم تبلور عقاید رومانتیک ها
ولي از سوي ديگر مي‌بينيم كه پيروان ماركس تا بن دندان به قرون وسطا Ùˆ تصورات قرون وسطايي زنجير شده‌اند. يكي از پيروان لوكاچ Ùˆ بنيان‌گذاران مكتب مجارستاني «سوسياليسم با چهره‌ي انساني» خانم آگنس هلر است كه كتابي نوشته با عنوان: «انسان رنسانسي». انتظار مي‌رود كه يك نويسنده‌ي زن ماركسيست از دوره‌ي رنسانس تجليل كند Ùˆ به ويژه به شكل‌گيري Ùرديت Ùˆ رهايي Ùرد از خراÙات Ùˆ تاريك‌انديشي ارج بسيار نهد. اما اين انتظار بيهوده است. خانم هلر بيرون آمدن از قرون وسطا را هبوط از بهشت مي‌داند. در اينجا سرشت ارتجاعي ماركسيسم Ùˆ پيوند ارگانيكش با متاÙيزيك Ùˆ قرون وسطا بيش از پيش آشكار مي‌شود. در اينجا ماركسيسم نه‌تنها خود را مترقي Ùˆ پيشرو نشان نمي‌دهد بلكه خود را تا مغز استخوان واپس‌نگر Ùˆ عقب‌مانده مي‌نمايد. خانم هلر شكل‌گيري Ùرد مستقل از رسته Ùˆ صن٠و شغل Ùˆ مذهب را نشانه‌ي پيدايش "از خود- بيگانگي" مي‌داند. ماركسيسم Ùرد را نه به منزله‌ي Ùرد بلكه Ùقط به منزله‌ي عضوي از بورژوازي يا عضوي از پرولتاريا مي‌بيند يا آرزو دارد كه ببيند. وجود Ùرد مستقل از طبقه‌اش بي‌معناست! این یعنی باز گشت به تصورات قرون وسطایی از انسان. از این رو از دیدگاه مارکسیسم آگاهي Ùقط مي‌تواند آگاهي طبقاتي باشد نه Ùردي Ùˆ شخصي. خانم هلر روند سكولار شدن انديشه را نيز Ù…Øكوم مي‌كند. او مانند استادش لوكاچ سكولار شدن انديشه را نوعي شيئي شدن يا عيني شدن انديشه مي‌داند Ùˆ آن را پديده‌ي" از خود-بيگانگي" Ùˆ "شئي شدگي" مي‌پندارد.قبل از خانم هلر، هورکهایمر وآدورنو نیز در اثر مشترکشان "دیالکتیک روشنگری"هر ناسزایی را Ú©Ù‡ درچنته داشتند نثار روشنگری کردند.مارکس تØت تاثیر رومانتیک ها بودو آنان دشمن سوگند خورده ÛŒ روشنگری یا مدرنیته بودند.آنان از سنت Ùˆ قرون وسطا دÙاع Ù…ÛŒ کردند.مارکس نیز رومانتیکی ضد روشنگری وضد مدرنیته بود. روشنÙکران ما هم به تبعیت از مارکس از دیدگاه جدلی٠رومانتیسیسم با جهان مدرن بر خورد Ù…ÛŒ کنند Ùˆ همین موضوع سبب شده است Ú©Ù‡ مدرنیته را نشناسند Ùˆ کورکورانه با آن دشمنی بورزند Ùˆ متØد ارتجاع شوند! از این رو جوانان جوامع تئوكراتيك به آساني مي‌توانند ماركسيست شوند چون Ù…ÛŒ پندارند Ú©Ù‡ مارکس همه ÛŒ معما های تاریخ Ùˆ جامعه را ØÙ„ کرده است Ùˆ از آن مهمتر ماركسيسم ضد غربی وضد مدرنیته نیز هست؛ اما سكولار شدن اندیشه ÛŒ جوانان این نوع جوامع - اگر Ù…Øال نباشد لااقل- بسيار دشوار است.به همین دلیل در ایران مارکسیست- لنینیست ها چون دشمن مدرنیته بودند نه تنها به Ø´Ú©Ù„ گیری جامعه مدنی Ú©Ù…Ú©ÛŒ نکردند بلکه در راه ایجاد آن از موانع عمده نیز شدند.! البته یکی از رهبران Ú†Ù¾ ایران دکتر تقی ارانی بوده است Ùˆ من متاسÙانه Ùقط کتاب "پسیکولوژی" او را خوانده ام وازآن هم خوشم آمده است. ارانی در آلمان Ùیزیک-شیمی خوانده بود ودانش نسبتاً وسیعی داشت Ùˆ این کتابش به نظر من آموزنده است. شاید مهم ترین خصلت ارانی این باشد Ú©Ù‡ او بر خلا٠دیگر روشنÙکران ایرانی، اعم از Ú†Ù¾ Ùˆ راست، از قماش روشنÙکران جنگ سرد نبود. مثلاً اØسان طبري نمونه‌ي بارز روشنÙكران Ú†Ù¾ ايراني است كه اÙکارش در دوران جنگ سرد Ø´Ú©Ù„ گرÙته بود Ùˆ همه چیز را ربط Ù…ÛŒ داد به توطئه های امپریالیست ها Ùˆ به قول خودش مهم ترین تضاد را در جهان، تضاد میان سوسیالیسم با امپریالیسم Ù…ÛŒ دانست Ùˆ بر پایه ÛŒ چنین توهمی دست به انواع سÙسطه ها Ù…ÛŒ زد Ú©Ù‡ باعث گمراهی بسیاری کسان شد. تصور نمی کنم Ú©Ù‡ در آثار طبری Ú©ÙˆÚ†Ú© ترین اشاره ای به نظریات مارکس در باره ÛŒ استعمار شده باشد. بعضي از روشنÙكران، اØسان طبري را Ùیلسو٠مي‌دانند.اما اØسان طبري از خود اندیشه ای نداشت. او آشÙته اندیش بود. شاید هم طبري اپورتونیستی بودکه نان به نرخ روز Ù…ÛŒ خورد. بعضی ها هم Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ او گوش به Ùرمان کرملین بود Ùˆ همین سر سپردگی سبب Ù…ÛŒ شد Ú©Ù‡ او عقاید خود را طبق خواسته ÛŒ کرملین تغییر دهد.به هر روی او در آن Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ Ú¯Ùت صداقت نداشت Ùقط مناÙع شوروی سابق مد نظرش بود. او يك روز پرچم انترناسيوناليسم پرولتاريايي را در دست ‌می گرÙت Ùˆ روز ديگر پرچم پان‌اسلاميسم را. يك روز ماترياليست بود Ùˆ روز ديگر متدين. يك روز از نظريه‌ي ذهنيت ابتدايي لوي- برول تمجید Ù…ÛŒ کرد Ùˆ روز ديگر از زيرساخت اقتصادي در ماركسيسم دÙاع .
اØسان طبري نمونه‌ي بارز روشنÙكران Ú†Ù¾ ايراني است كه اÙکارش در دوران جنگ سرد Ø´Ú©Ù„ گرÙته بود Ùˆ همه چیز را ربط Ù…ÛŒ داد به توطئه های امپریالیست ها Ùˆ به قول خودش مهم ترین تضاد را در جهان، تضاد میان سوسیالیسم با امپریالیسم Ù…ÛŒ دانست Ùˆ بر پایه ÛŒ چنین توهمی دست به انواع سÙسطه ها Ù…ÛŒ زد Ú©Ù‡ باعث گمراهی بسیاری کسان شد.
مطالعه آثار مارکسیستی در نيمه‌هاي قرن بيستم رايج بود. واقعيت اين است كه در جهان Øدود چهل – پنجاه سال پيش هر كس كه مارکسیست-لنینیست نبود روشنÙكر Ù…Øسوب نمي‌شد‌، به‌ويژه در ايران روشنÙكر كسي بود كه مصدقي یا Ú†Ù¾ یا هر دو باشد Ùˆ تا بن دندان ضدغربي Ùˆ سنت‌پرست! اوج جنگ ويتنام بود. منشی آمريكايي٠برتراند راسل Ú©Ù‡ کمونیست بود راسل پير را بر آن داشته بود تا دادگاه جنايات جنگي تشكيل دهد Ùˆ دادستان اين دادگاه نيز، اگر درست به خاطر داشته باشم، ژان پل سارتر بود. انتشارات خوارزمي نيز آثار چپي Ùˆ ضدغربي منتشر مي‌كرد. چه‌گوارا به بوليوي رÙته بود تا در آنجا انقلاب كمونيستي به پا كند Ùˆ در اين ميان نيز، گويا، سه كشاورز بيچاره‌ي بوليويايي را نيز به قتل رسانده بود Ùˆ بعداً ژان پل سارتر در سوگ چه‌گوارا Ú¯Ùت كه او مي‌خواست انسان قرن بيست Ùˆ يكم را بسازد! اكنون سخن سارتر به نظر اØمقانه مي‌رسد. مگر با كشتن چند روستايي بوليويايي انسان قرن بيست Ùˆ يكم ساخته مي‌شود. خصوصيات اين انسان قرن بيستم Ùˆ يكمي كه با كشتن اÙراد بي‌گناه Ùˆ خونريزي پديد مي‌آيد آيا جز انساني خشن Ùˆ تبه‌كار چيز ديگري مي‌تواند باشد؟ چنان Ú†Ù‡ آثاری را بخوانیم Ú©Ù‡ درباره‌ي كتاب "سرمايه" نوشته شده اند پي خواهیم برد كه ماركس Ùˆ انگلس از عهده‌ي تبيين رابطه‌ي روساخت با زيرساخت برنيامده‌اند Ùˆ از اين بدتر هر زمان ماركس خواسته كه نظريه‌اش را در اين خصوص به اثبات برساند ،برعكس، به رد Ùˆ ابطال آن پرداخته است!
ذهن ماركس، ذهني آكادميك Ùˆ سيستماتيك نبود؛ ذهن او بیشتر اسطوره ای – شعری بود تا علمی. در كتاب «سرمايه» مي‌توان يك Ùرضيه Ùˆ نقيضش را به Ùاصله چند صÙØÙ‡ از هم پيدا كرد. ماركس مي‌كوشد تا Ùرضيه‌اي را اثبات كند ولي از عهده آن برنمي‌آيد Ùˆ آن را رها مي‌كند سپس در صدد اثبات نقيضش برمي‌آيد كه از عهده‌ي اين كار نيز برنمي‌آيد Ùˆ آن را نيز رها مي‌كند. كاسيرر مي‌گويد كه ÙلسÙه‌ي Ù‡Ú¯Ù„ تØركي به علوم انساني داد اما در قلمرو Ùيزيك ادعاهايي كرد كه ÙلسÙه‌ي نظري يا انگارشي را در چشم پژوهشگران علوم طبیعی بي‌اعتبار كرد Ùˆ اصلاً پيدايش مكتب‌هاي نوكانتي بر اثر همين بي‌اعتبار شدن ÙلسÙه‌ي طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ بود. شعار بازگشت به كانت به همين دليل سر داده شد.
ژرژ سورل كه او را پس از ماركس بزرگ‌ترين نظريه‌پرداز سوسياليسم مي‌دانند، Ùˆ از غرائب آن كه موسوليني رهبر Ùاشيست ايتاليا از پيروان او بوده است، معتقد بود كه هيچ چيز مانند كتاب "سرمايه‌"ÙŠ ماركس شبیه ÙلسÙه‌ي طبيعت Ù‡Ú¯Ù„ نيست. اگر ژرژ سورل درست بگويد واي به Øال ماركسيسم. سورل ماركسيسم را اسطوره‌ي پرولتاريا Ù…ÛŒ دانست نه علم. از نظر سورل اهمیت اسطوره- Ùˆ مارکسیسم در ØÙÚ©Ù… یک اسطوره- در نیروی ویرانگر آن است.وقتی ذهن کسی مسØور یک اسطوره شد Øاضر است Ú©Ù‡ وضع موجود را نابود کند بی آن Ú©Ù‡ بهشتی Øاضر Ùˆ آماده داشته باشد Ú©Ù‡ جایگزین آن کند. Ùˆ ما شاهد بوده ایم Ú©Ù‡ اسطوره ÛŒ مارکسیسم در جهان Ùˆ از جمله در کشور ما Ú†Ù‡ ویرانی عظیمی به بار آورده است. البته اين اسطوره ديگر رمقي ندارد. علاقه‌ي من به ماركسيسم اكنون بيشتر Øول همين Ù…Øور است يعني مطالعه‌ي ساخت اسطوره‌اي انديشه‌ي به ظاهر علمي ماركس یا مطالعه ÛŒ ‌ ماركس٠شاعر. بعضي‌ها مدعي‌اند كه ماركس تصاوير شعري را به جاي واقعيت گرÙته است Ùˆ پرولتاريا چيزي نيست جز تجسد طعنه (irony) رومانتيسيسم.مارکس بیشتر مسØور تصاویر اسطوره ای-شعری Ù…ÛŒ شد تا مجذوب تØلیل های علمی.
Ù‡Ú¯Ù„ به دستاوردهاي گاليله Ùˆ نيوتن نه تنها ارج نمي‌نهاد بلكه Ùيزيك آنان را در مقايسه با ÙلسÙه‌ي طبيعت خودش ناقص Ùˆ نابسنده مي‌دانست. او با شناخت رياضي٠طبيعت مخال٠بود Ùˆ Ùيزيك ديالكتيكي Ùˆ كيÙÙŠ خود را مي‌گذاشت. ماركس نيز به ديالكتيك Ù‡Ú¯Ù„ اعتقاد داشت وآن را در مطالعه‌ي علم اقتصاد به كار گرÙت Ùˆ چون علم اقتصاد را مطابق با ديالكتيك Ù‡Ú¯Ù„ نياÙت آن را مردود دانست. كروچه، Ùيلسو٠ايتاليايي، نيز معتقد بود كه ماركس آن بخش‌هايي از ÙلسÙه‌ي Ù‡Ú¯Ù„ را پذيرÙته كه نقد ÙلسÙÙŠ آنها را مردود اعلام كرده است. یعنی ماركس آن بخش از ÙلسÙه‌ي Ù‡Ú¯Ù„ را پذيرÙت كه از الهيات نشأت گرÙته بود. مي‌بينيم كه برچسب ماترياليست، از هر نوعش، به ماركس نمي‌چسبد. ولي Ùراموش نكنيم كه انديشه‌ي ماركس یک دست نیست Ùˆ كاملاً التقاطي است Ùˆ از پوزيتيويسم نيز تأثير پذيرÙته است؛ مثلاً تÙسیر اقتصادی تاریخ را Ù…ÛŒ توان تÙسیری پوزیتیویستی از تاریخ دانست؛و برچسب ماترياليسم را Ùقط مي‌توان به همین بخش‌ زد. مارکس Ù…ÛŒ پنداشت Ú©Ù‡ انسان از بدو تولد ذهنی صد در صد سکولار دارد از این رو به دنبال مناÙع طبقاتی خود است. اما این پیش –Ùرض نادرست است.ذهن بشر به دشواری سکولار Ù…ÛŒ شود. از دیگر سو مارکس مدعی بود Ú©Ù‡ در جامعه ÛŒ کمونیستی تقسیم کار وجود نخواهد داشت. این ادعا به این معنا است Ú©Ù‡ مارکس خواهان اØیای انسان ابتدایی است.Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ اعتقادات مارکس ناهمساز Ùˆ سراسر متناقض اند.
چند دهه پيش مرØوم اميرØسين آريان‌پور از يك كتاب درسي درجه سوم آمريكايي بخش‌هايي را ترجمه ÛŒ آزاد كرده بود Ùˆ شعارهاي كمونيستي را لابه‌لاي چند صÙØÙ‡ از آن گنجانده بود. چپ‌هاي ايراني به خاطر گنجاندن این شعارها آريان‌پور را بنيان‌گذار جامعه‌شناسي علمي يعني جامعه‌شناسي ماركسيستي در ايران مي‌دانستند. شناخت مارکسیست های ایرانی از غرب سه کلمه است : استعمار ØŒ امپریالیسم ØŒ سرمایه داری.
آیا واقعاً مارکس بنيانگذار جامعه شناسي" علمی" بود؟
Ú¯Ùتیم كه در ايران ماركس را بنيان‌گذار جامعه‌شناسي علمي مي‌دانند. اما لوكاچ Ùˆ كورش مدعي‌اند كه جامعه‌شناسي، علمي بورژوايي است. بنابراين هد٠ماركس ارائه علم بورژوايي ديگري در كنار جامعه‌شناسي نبوده است. هد٠ماركس سرنگوني جامعه سرمايه‌داري بود نه بنيان‌گذاري علم جديدی، چون علم، اساساً بورژوايي است Ùˆ نشانه‌ي ازخود بيگانگي. ماركسيسم، نظريه‌ي انقلاب است نه علم. ماركس منتقد علم اقتصاد بود نه بنيان‌گذار علم اقتصاد جديدی. زير عنوان كتاب "سرمايه" نیز بيانگر همين موضوع است: «نقد اقتصاد سياسي.» از غرائب آن كه در ترجمه‌ي Ùارسي ايرج اسكندري از كتاب "كاپيتال" زير عنوان آن Øذ٠شده است! همه‌ي بØث‌ها بر سر همين زيرعنوان است اما مترجم Ùارسي كتاب آن را Øذ٠كرده است. شتر ديدي نديدي! تÙسيري كه كارل پوپر در كتاب «جامعه ÛŒ باز Ùˆ دشمنان آن» از انديشه ماركس ارائه مي‌دهد متأثر از تÙسير ماركسيست‌هاي پوزيتيويست‌ اتريشي است. در تÙسير پوپر از ماركس سخني از خود- بيگانگي ( اليناسيون)Ùˆ Ùتيشيسم (پرستش كالاها) به ميان نمي‌آيد. اما در كتاب "تاريخ Ùˆ آگاهي طبقاتي" اثر لوكاچ Ù…Øور اصلي بØØ« از خود-بيگانگي است. لوکاچ سكولار شدن انديشه در غرب را نوعي عيني شدن يا شیئي شدن مي‌بيند. اصلاً ماده را چيزي بيگانه با Ø±ÙˆØ Ùˆ نوعي وهم Ùˆ پندار مي‌داند. لوكاچ پدر معنوي مكتب ÙرانكÙورت است.Øتی اگر ماركس را اقتصاددان بگيريم نه شاعر Ùˆ Ùيلسو٠باز هم نظريه‌ي اقتصادي او در اقتصاد مارژيناليست‌ها (=نهايي‌گرايان) نظريه‌اي كاذب شناخته مي‌شود. در مقاله‌اي كه تØت عنوان:" نقدي بر ماركسيسم" نوشته‌ام به بيان اين موضوع پرداخته‌ام Ùˆ در اينجا Ùقط اشاره‌اي گذرا به آن مي‌كنم. اقتصادداني به نام سراÙا كتابي نوشت با عنوان: «توليد كالا ها به وسيله كالاها» (1960). ماركس مانند ديگر اقتصاددانان زمانش تØليل نرخ سود را كليد Ùهم كاركردهاي اقتصاد سرمايه‌داري مي‌دانست Ùˆ نرخ سود را نخستين تظاهر كار اضاÙÙŠ مي‌ديد كه ويژه‌ي نظام سرمايه‌داري است. ماركس مي‌كوشيد تا نرخ سود را به مقادير ارزش ارتباط دهد. اما نظريه سراÙا نرخ سود Ùˆ قيمت‌هاي توليد Ùˆ تخصيص اجتماعي نيروي كار را بدون رجوع به مقادير ارزش تعيين مي‌كند. بعضي اقتصاددانان ماركسيست مانند موريس داب (Dobb) باران Ùˆ سويزي نظريه سراÙا را پذيرÙته‌اند، Ùˆ به نظر لوچوكولتي پذيرش نظريه سراÙا به معني از ميان بردن تمامي شالوده‌ي تØليل ماركس است. ولي با Ùروپاشي اتØاد جماهير شوروي Ùˆ بلوك شرق، ماركسيسم در عمل نادرست از كار درآمد Ùˆ شكست خورد. اما Ùروپاشی Øکومت های کمونیستی در اروپای شرقی Ùˆ شوروی پیشین، گویی ØŒ هیچ تأثیری بر ذهن مارکسیست های ایرانی نگذاشته است Ø› یا هم جنان Ú©Ù‡ لوی-برول Ù…ÛŒ گوید تجربه بر ذهنیت ابتدایی بی اثر است. .انگلس در مقدمه ای Ú©Ù‡ بر نوشته مارکس " مبارزه طبقاتی در Ùرانسه " نوشته است Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ او Ùˆ مارکس تØولات جوامع سرمایه داری را به گونه ای Ú©Ù‡ صورت گرÙت پیش بینی نمی کردند؛مثلاً او Ùˆ مارکس تشکیل اØزاب سوسیالیستی را پیش بینی نکرده بودند. Øال هر Ú†Ù‡ ماركسيست‌ها مي‌خواهند بگويند ديگر آلترناتيوي به نام سوسياليسم ماركسيستي وجود ندارد. یکی از ÙیلسوÙان انگلیسی ده ها سال پیش کتابی نوشت با عنوان " توهم عصر" Ú©Ù‡ منظورش مارکسیسم – لنینسم بود. البته این توهم برای خیلی ها زایل شده است جز برای Ú†Ù¾ های ایرانی.دستاورد مارکسیسم-لنینیسم رامی توان چنین بر شمرد : کشتار های چند میلیونی ،بر پایی اردوگاه های کار اجباری ØŒ در هم کوبیدن جامعه ÛŒ مدنی، مغز شویی ،ترویج خراÙات سیاسی وساختن جهانی خیالی پر ازاوهام ذهنی! به راستی Ú©Ù‡ این دستاورد ها Ú†Ù‡ سترگ اند! کمونیسم Ùˆ Ùاشیسم دو جنبش قرون وسطایی Ùˆ دینی در قرن بیستم بودند Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواستند آن خلایی را پر کنند Ú©Ù‡ بر اثر سکولاریسم بر خاسته از روشنگری ایجاد شده بود.گرچه کمونیسم Ùˆ Ùاشیسم در قرن بیستم ظهور کردند ولی ذهنیتی Ú©Ù‡ موجب پیدایش Ùˆ رشد آن ها شد ذهنیت اسطوره ای – دینی بود Ú©Ù‡ متعلق به قرون گذشته Ù…ÛŒ شد..هد٠هر دو جنبش Ù…ØÙˆ Ùردیت بر خاسته از رنسانس Ùˆ روشنگری بود Ùˆ جایگزینی آن با یک هویت جمعی جدید. برای کمونیست ها این هویت جمعی جدید "پرولتاریا "بود Ú©Ù‡ باید با Ú©Ùار جدید یعنی بورژوازی Ùˆ امپریالیسم بجنگد Ùˆ برای نازی ها، Ú©Ù‡ تØت تاثیر مارکسیسم- لنینیسم بودند ÙˆØتی یکی از اعضای مکتب ÙرانکÙورت تا آنجا پیش Ù…ÛŒ رود Ú©Ù‡ مدعی Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ نازیسم شبه-مارکسیسم بود، این هویت جمعی جدید" نژاد برتر" یا" نژاد پرولتاریایی" بود Ú©Ù‡ باید با یهودیان ودیگر دشمنان بجنگد.Ú†Ù¾ های ایرانی نیز هنوز Ú©Ù‡ هنوز است Ù…ÛŒ خواهند با لیبرال ها ونئولیبرال ها وامپریالیسم بجنگند Ùˆ زمین را از لوث وجود آنها پاک Ùˆ مطهر کنند.ولی به نظر من بهترین خدمتی Ú©Ù‡ بعضی از Ú†Ù¾ های ایرانی Ù…ÛŒ توانند به خود Ùˆ به بشریت بکنند این است Ú©Ù‡ نخست با عقب ماندگی ذهنی خود بجنگند Ùˆ خود را از توهمات ذهنی شان خلاص کنند.. این عقب ماندگی ذهنی مصیبت بزرگی برای کشور ما بوده است.
اگر به بØØ« لوکاچ باز گردیم باید بگویم Ú©Ù‡ به نظر من بعضي از آثار لوكاچ خواندنی اند. مثلاً تئوري رمان او . لوكاچ پيش از ماركسيست- لنينيست شدن تØت تأثير ديلتاي Ùˆ ريكرت بود Ùˆ آثار اوليه ÛŒ خود را تØت تاثير آنان نوشت. آلتوسر برخلا٠لوكاچ در اوایل معتقد بود كه ماركس Ùقط در جواني خويش تØت تاثير Ù‡Ú¯Ù„ بوده است Ùˆ انديشه ماركس علمي است Ùˆ ارتباطي با متاÙیزیک Ù‡Ú¯Ù„ ندارد. ولي بعداّ كه ناگزير شد ارتباط ميان ماركسيسم با متاÙیزیک Ù‡Ú¯Ù„ را بپذيرد، كم‌كم از بØران ماركسيسم Ùˆ Ùقدان نظريه‌اي درباره‌ي بØران سرمايه‌داري Ùˆ نيز Ùقدان نظريه‌اي درباره‌ي دولت در ماركسيسم سخن Ú¯Ùت. اظهار اين مطالب از سوي او Ú©Ù‡ ایدئولوگ Øزب کمونیست Ùرانسه بود مي‌بايست چشم خيلي از ماركسيست‌ها را بر Ùقر تئوريك ماركسيسم باز كرده باشد.رمون آرون جامعه شناس Ùرانسوی مارکسیسم را اÙیون روشنÙکرانی مانند سارتر Ùˆ آلتوسر Ùˆ... Ù…ÛŒ دانست. بطریق اولی مارکسیسم اÙیون روشنÙکران ایرانی نیز هست . ترک اعتیاد بسیار دشوار است مخصوصاً اگر اعتیاد به اÙیونی به نام مارکسیسم باشد. آلتوسر قلم جدلي آتشين Ùˆ ذهن تØليلي درخشاني داشت. طبق نظر آلتوسر مارکس نظریه ای در مورد بØران سرمایه داری ندارد.بنابر این بØران کنونی سرمایه داری تاییدی بر درستی نظریه ÛŒ مارکس نمی تواند باشد. زیرا در مارکسیسم واقعاً نظریه ای در باره بØران اقتصادی سرمایه داری وجود ندارد. ماركسيست- لنينيست ديگري كه از خواندن مقالات Ùˆ كتاب ‌هايش بهره‌ي بسيار Ù…ÛŒ توان برد لوچوكولتي Ùيلسو٠ايتاليايي است. به نظرنگارنده هيچ كس بهتر از او ديالكتيك Ù‡Ú¯Ù„ را ØªØ´Ø±ÙŠØ Ù†ÙƒØ±Ø¯Ù‡ است Ùˆ ارتباط آن با نظريه‌ي از خود-بيگانگي Ùˆ Ùتيشيسم Ùˆ تعري٠بØران اقتصاد سرمايه‌داري در آثار ماركس را نشان نداده است. از همين رو من مقاله‌ي «ماركسيسم Ùˆ ديالكتيك» او را سال‌ها پيش ترجمه كردم كه نخست در مجله‌ي نگاه نو Ùˆ سپس در كتابم "زبان، انديشه Ùˆ Ùرهنگ" به چاپ رسيده است. مقاله‌هاي ماركس درباره‌ي نقش استعمار انگليس در هند با آنچه ماركسيست – لنينيست‌ها در مورد امپرياليسم Ùˆ استعمار مي‌گويند در تقابل كامل است. در اين خصوص بيشتر نظر استالین Ùˆ مائو غالب شده است تا نظر ماركس. ماركسيست‌ها Ùˆ به ویژه مارکسیست های ایرانی از نوشته های مارکس در باره استعمار اطلاعی ندارند Ùˆ اØتمالاً Ù…ÛŒ پندارند Ú©Ù‡ نظر مارکس مانند نظر خودشان است! ولی وقتی نظر مارکس را برایشان باز Ú¯Ùˆ Ù…ÛŒ کنید نخست دچار سر گیجه Ù…ÛŒ شوند سپس Ù…ÛŒ گویند آن Ú†Ù‡ مارکس در این باره Ú¯Ùته اباطیل است ! مارکسیست-لنینیست ها مي‌گويندکه نظریه ÛŒ ماركس درباره‌ي استعمار كهنه Ùˆ نادرست است ؛اما نظریه اش درباره‌ي سرمايه‌داري درست است! ماركس معتقد بود كه جوامع شرقي نيروي دروني لازم براي تØول را Ùاقدند. كشورهاي آسيايي از تعداد زيادي روستا تشكيل شده‌اند كه از Ù„Øاظ اقتصادي خود- بسنده يا خودكÙا هستند. اين روستاها كه با دنياي خارج از خود مراوده‌اي ندارند پايه‌هاي متØجر استبداد شرقي‌اند. شرق، جهان جهل Ùˆ خراÙات است. براي اين‌كه اين دنياي متØجر تكاني بخورد بايد از بيرون نيرويي آن را به تØرك درآورد، چون اين جوامع نيروي دروني لازم براي تغيير را Ùاقدند اين تØرك بايد از طريق استعمار وارد شود. شايد اين جمله ماركس براي ماركسيست‌ها شوك‌آور باشد كه «انگليس ابزار كور تاريخ براي ايجاد انقلاب اجتماعي در آسيا بوده است.»
مارکسیسم تبلور عقاید رومانتیک ها
ولي از سوي ديگر مي‌بينيم كه پيروان ماركس تا بن دندان به قرون وسطا Ùˆ تصورات قرون وسطايي زنجير شده‌اند. يكي از پيروان لوكاچ Ùˆ بنيان‌گذاران مكتب مجارستاني «سوسياليسم با چهره‌ي انساني» خانم آگنس هلر است كه كتابي نوشته با عنوان: «انسان رنسانسي». انتظار مي‌رود كه يك نويسنده‌ي زن ماركسيست از دوره‌ي رنسانس تجليل كند Ùˆ به ويژه به شكل‌گيري Ùرديت Ùˆ رهايي Ùرد از خراÙات Ùˆ تاريك‌انديشي ارج بسيار نهد. اما اين انتظار بيهوده است. خانم هلر بيرون آمدن از قرون وسطا را هبوط از بهشت مي‌داند. در اينجا سرشت ارتجاعي ماركسيسم Ùˆ پيوند ارگانيكش با متاÙيزيك Ùˆ قرون وسطا بيش از پيش آشكار مي‌شود. در اينجا ماركسيسم نه‌تنها خود را مترقي Ùˆ پيشرو نشان نمي‌دهد بلكه خود را تا مغز استخوان واپس‌نگر Ùˆ عقب‌مانده مي‌نمايد. خانم هلر شكل‌گيري Ùرد مستقل از رسته Ùˆ صن٠و شغل Ùˆ مذهب را نشانه‌ي پيدايش "از خود- بيگانگي" مي‌داند. ماركسيسم Ùرد را نه به منزله‌ي Ùرد بلكه Ùقط به منزله‌ي عضوي از بورژوازي يا عضوي از پرولتاريا مي‌بيند يا آرزو دارد كه ببيند. وجود Ùرد مستقل از طبقه‌اش بي‌معناست! این یعنی باز گشت به تصورات قرون وسطایی از انسان. از این رو از دیدگاه مارکسیسم آگاهي Ùقط مي‌تواند آگاهي طبقاتي باشد نه Ùردي Ùˆ شخصي. خانم هلر روند سكولار شدن انديشه را نيز Ù…Øكوم مي‌كند. او مانند استادش لوكاچ سكولار شدن انديشه را نوعي شيئي شدن يا عيني شدن انديشه مي‌داند Ùˆ آن را پديده‌ي" از خود-بيگانگي" Ùˆ "شئي شدگي" مي‌پندارد.قبل از خانم هلر، هورکهایمر وآدورنو نیز در اثر مشترکشان "دیالکتیک روشنگری"هر ناسزایی را Ú©Ù‡ درچنته داشتند نثار روشنگری کردند.مارکس تØت تاثیر رومانتیک ها بودو آنان دشمن سوگند خورده ÛŒ روشنگری یا مدرنیته بودند.آنان از سنت Ùˆ قرون وسطا دÙاع Ù…ÛŒ کردند.مارکس نیز رومانتیکی ضد روشنگری وضد مدرنیته بود. روشنÙکران ما هم به تبعیت از مارکس از دیدگاه جدلی٠رومانتیسیسم با جهان مدرن بر خورد Ù…ÛŒ کنند Ùˆ همین موضوع سبب شده است Ú©Ù‡ مدرنیته را نشناسند Ùˆ کورکورانه با آن دشمنی بورزند Ùˆ متØد ارتجاع شوند! از این رو جوانان جوامع تئوكراتيك به آساني مي‌توانند ماركسيست شوند چون Ù…ÛŒ پندارند Ú©Ù‡ مارکس همه ÛŒ معما های تاریخ Ùˆ جامعه را ØÙ„ کرده است Ùˆ از آن مهمتر ماركسيسم ضد غربی وضد مدرنیته نیز هست؛ اما سكولار شدن اندیشه ÛŒ جوانان این نوع جوامع - اگر Ù…Øال نباشد لااقل- بسيار دشوار است.به همین دلیل در ایران مارکسیست- لنینیست ها چون دشمن مدرنیته بودند نه تنها به Ø´Ú©Ù„ گیری جامعه مدنی Ú©Ù…Ú©ÛŒ نکردند بلکه در راه ایجاد آن از موانع عمده نیز شدند.! البته یکی از رهبران Ú†Ù¾ ایران دکتر تقی ارانی بوده است Ùˆ من متاسÙانه Ùقط کتاب "پسیکولوژی" او را خوانده ام وازآن هم خوشم آمده است. ارانی در آلمان Ùیزیک-شیمی خوانده بود ودانش نسبتاً وسیعی داشت Ùˆ این کتابش به نظر من آموزنده است. شاید مهم ترین خصلت ارانی این باشد Ú©Ù‡ او بر خلا٠دیگر روشنÙکران ایرانی، اعم از Ú†Ù¾ Ùˆ راست، از قماش روشنÙکران جنگ سرد نبود. مثلاً اØسان طبري نمونه‌ي بارز روشنÙكران Ú†Ù¾ ايراني است كه اÙکارش در دوران جنگ سرد Ø´Ú©Ù„ گرÙته بود Ùˆ همه چیز را ربط Ù…ÛŒ داد به توطئه های امپریالیست ها Ùˆ به قول خودش مهم ترین تضاد را در جهان، تضاد میان سوسیالیسم با امپریالیسم Ù…ÛŒ دانست Ùˆ بر پایه ÛŒ چنین توهمی دست به انواع سÙسطه ها Ù…ÛŒ زد Ú©Ù‡ باعث گمراهی بسیاری کسان شد. تصور نمی کنم Ú©Ù‡ در آثار طبری Ú©ÙˆÚ†Ú© ترین اشاره ای به نظریات مارکس در باره ÛŒ استعمار شده باشد. بعضي از روشنÙكران، اØسان طبري را Ùیلسو٠مي‌دانند.اما اØسان طبري از خود اندیشه ای نداشت. او آشÙته اندیش بود. شاید هم طبري اپورتونیستی بودکه نان به نرخ روز Ù…ÛŒ خورد. بعضی ها هم Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ او گوش به Ùرمان کرملین بود Ùˆ همین سر سپردگی سبب Ù…ÛŒ شد Ú©Ù‡ او عقاید خود را طبق خواسته ÛŒ کرملین تغییر دهد.به هر روی او در آن Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ Ú¯Ùت صداقت نداشت Ùقط مناÙع شوروی سابق مد نظرش بود. او يك روز پرچم انترناسيوناليسم پرولتاريايي را در دست ‌می گرÙت Ùˆ روز ديگر پرچم پان‌اسلاميسم را. يك روز ماترياليست بود Ùˆ روز ديگر متدين. يك روز از نظريه‌ي ذهنيت ابتدايي لوي- برول تمجید Ù…ÛŒ کرد Ùˆ روز ديگر از زيرساخت اقتصادي در ماركسيسم دÙاع .