انارهای خوش آب و رنگ
فرو می ریزند
به خنکای چاه ساکت
انارها پیچ و تاب می خورند
در تاریکنای چاه
– این پیچ پیچ پر هیاهوی خموش –
در ارتفاع راه
همچون پیچاپیچ مناره ی گِلی
ایستاده بر پهنای کویر .
شاه نشین باز می شود
و بسته می شود
باز و بسته
و باز
همچنان که می پیچد
به دور انارستان
و می رود به تاخت در گرد و غبار
آن سوار که می آید
از خم کوچه ی پر تاول .
سنگ می شود خاک
سنگ می شود
خاک خسته
در انحنای چگور
و آوازی غمین
دود می شود در چراغدان مخملین
در تنگنای غروب .
رعد می کوبد
بر سقف آسمان
و انار است که سر ریز می شود
در بغض میراب شب نشین .
—————————————————————————————————————————————
زمزمه ای بود به اسرار شاخه ها
و حلقه حلقه بلورهای یخ
که فرو می غلتید
بر شعور
صاف درختان .
زنگ های زنجره
زمزمه می کرد
در انحنای غروب
بر انگشتان بی ریای خورشید سرخ
و سنگ لاجورد
شعله شعله می جوشید
از شکاف بیابان .
نرم نرمک
رها می شدم من
بر پوست شب
که آرام رخنه می کرد
از گریبان افق
نرم نرمک رها می شدم
بی دغدغه
بر پوست شب
و روان می شدم
تا ساحل نیاز
با نقطه چین سنگ و ستاره
با شبنم و
شراب و
لاجورد
دوباره .
———————————————————————————————————————
عدیلی پور فعال در حوزه ی شعر ، موسیقی و ترجمه است. وی همچنین دستی در ترجمه و نقد ادبی دارد . از وی تاکنون آثار بسیاری در زمینه ی ادبیات منتشر شده است.
دو شعر از شهرام عدیلی پور was last modified: اکتبر 4th, 2019 by