دو شعر از لنگستون هیوز/ترجمه مهناز بدیهیان/Two poems by: Langston Hughes/Trs, Mahnaz Badihian

 Poetry
Feb 032022
 

رویاهای

محکم بچسب رویاهایت را

چرا که اگر رویاها بمیرند

زندگی یک پرنده بال شکسته است

که نميتونه پرواز کنه  

محکم بچسب رویاهایت را

چون زمانی که رویاها می روند

زندگی یک دشت بی ثمر است

يخ زده با برف  

Hold fast to dreams 
For if dreams die
Life is a broken-winged bird
That cannot fly.

Hold fast to dreams
For when dreams go
Life is a barren field
Frozen with snow.

 

Life is Fine

I went down to the river,
I sat down on the bank.
I tried to think but couldn’t,
So I jumped in and sank.

I came up once and hollered!
I came up twice and cried!
If that water hadn’t a-been so cold
I might’ve sunk and died.

     But it was      Cold in that water!      It was cold!

I took the elevator
Sixteen floors above the ground.
I thought about my baby.
And though I would jump down.

I stood there, and I hollered!
I stood there, and I cried!
If it hadn’t a-been so high
I might’ve jumped and died.

     But it was      High up there!      It was high!

So since I’m still here livin’,
I guess I will live on.
I could’ve died for love—
But for livin’ I was born

Though you may hear me holler,
And you may see me cry—
I’ll be dogged, sweet baby,
If you gonna see me die.

     Life is fine!      Fine as wine!      Life is fine!

زندگی خوب است

من به سمت رودخونه رفتم

اطراق کردم در ساحلش

سعي کردم فکر کنم ولي نتونستم

پس پریدم داخل و به اعماق فرورفتم 

يه بار اومدم بالا و دادزدم 

دو بار اومدم بالا و گریه کردم 

اگر آن آب اینقدر سرد نشده بود

ممکنه غرق شده باشم و بميرم

     اما در آن آب   سرد بود!      سرد بود 

من آسانسور رو گرفتم

شانزده طبقه بالاتر از زمين 

به بچه ام فکر کردم

و فکر ميکردم ميپرم پايين  

من اونجا ايستادم و دادزدم 

اونجا ايستادم و گريه کردم 

اگر اینقدر بالا نبود

شايد پريدم و مُردم

     اما اون بالا بود!      بالا بود 

پس از اونجايي که من هنوز اينجام زندگی می کنم

فکر کنم زنده بمونم

من ميتونستم براي عشق مرده باشم

اما براي زندگی من به دنيا اومدم

اگرچه ممکنه صداي منو بشنوی که داد می زنم

و شايد ببيني که من گريه ميکنم

من قوی میمانم، عزيزم 

اگر ميخواي ببيني مرده ام 

     زندگی خوبه!      خوب مثل شراب!      زندگی خوبه!  

 

لانگستون هیوز نویسنده آمریکایی آفریقایی تبار بود که اشعار، رمان ها و نمایشنامه هایش او را به چهره ای پیشرو دررنسانس هارلم دهه ۱۹۲۰ تبدیل کرد 

لانگستون هيوز کي بود؟

لانگستون هیوز اولین شعر خود را در سال ۱۹۲۱ منتشر کرد. او در دانشگاه کلمبیا وارد شد اما پس از یک سال برای سفر رفت. هیوز که یک ذهن پیشرو دررنسانس هارلم بود، اولین کتاب خود را در سال ۱۹۲۶ منتشر کرد. وی در ادامه به نوشتن آثار بی شماری از شعر، نثر و نمایشنامه و همچنین ستون محبوب مدافع شیکاگو ادامه داد.

اوایل زندگی

جیمز مرسر لانگستون هیوز در ۱ فوریه ۱۹۰۲ در جوپلین، میزوری به دنیا آمد. پدر و مادرش جیمز هیوز و کری لانگستون به زودی پس از تولدش از هم جدا شدند و پدرش به مکزیک نقل مکان کرد.

در حالی که مادر هیوز در دوران جوانی به اطراف نقل مکان می کرد، هیوز در درجه اول توسط مادربزرگ مادری اش مری بزرگ شد تا زمانیکه مری درگذشت. از آن نقطه برای زندگی با مادرش رفت و آن ها قبل از اینکه در نهایت در کلیولند، اوهایو ساکن شوند به چند شهر نقل مکان کردند.

در این مدت بود که هیوز برای اولین بار شروع به نوشتن شعر کرد و یکی از معلمانش او را با شعر کارل سندبورگ و والت ویتمن معرفی کرد که هر دو را بعدها هیوز به عنوان تأثیرات اولیه استناد کرد.

هیوز همچنین مشارکت کننده منظم مجله ادبی مدرسه اش بود و بارها با مجلات دیگر شعر شعر می فرستاد هرچند آنها رد می کردند.

رنسانس هارلم

هیوز در سال ۱۹۲۰ از دبیرستان فارغ التحصیل شد و سال بعد را در مکزیک به همراه پدرش گذراند. در حدود این زمان شعر هیوز به نام «سیاه پوستان از رودخانه ها می گویند» در مجله بحران منتشر شد و بسیار مورد ستایش قرار گرفت.

در سال ۱۹۲۱ هیوز به آمریکا بازگشت و در دانشگاه کلمبیا ثبت نام کرد و در آنجا برای مدت کوتاهی تحصیل کرد و در این مدت به سرعت به بخشی از جنبش فرهنگی هارلم تبدیل شد، چیزی که معمولاً به عنوان رنسانس هارلم شناخته می شود.

اما هیوز در سال ۱۹۲۲ از کلمبیا کنار رفت و برای سال بعد، قبل از امضای قرارداد به عنوان مهماندار در یک کشتی باری که او را به آفریقا و اسپانیا برد، مشاغل عجیب و غریب و مختلفی را بعهده گرفت . او در سال ۱۹۲۴ کشتی را ترک کرد و برای مدت کوتاهی در پاریس زندگی کرد و در آنجا به توسعه و انتشار شعر خود ادامه داد. !

 

Sorry, the comment form is closed at this time.

© 2024 MahMag - magazine of arts and humanities