Yasamin Ahmadiشعری از یاسمین احمدی

آوریل 302006
 
یاسمین احمدی

حالا بنشین و هی قصه بباف
از بلوغ فکر گرفته
تا راز شاد زیستن و جاودانه گی پس از مرگ
بی شک کلام ات
سهم الارث باد و سرزمین سر گشتگی خواهد شد باید بدانی
صفای خردسالی ات را که موریانه خورده باشد
غبار بزرگ سالی غوغا می کند و
رنگ نگاه ات کدر می شود
آن وقت به جای حس لذت پاییز
لب ریز از حسرت بهار یا ترس زمستان می شوی و
اسارت تلخ دل بسته گی های خرد و ریز
تو را در همهمه ی این همه همسایه گم می کند !
و تازه تا به خودت بیایی
آن قدر پیر شده ای
که برای درک ِ راز ِ سر به مهر ِ رهایی دیر ِ دیر است .

  5 دیدگاه به “Yasamin Ahmadiشعری از یاسمین احمدی”

  1.  

    آری کلاممان را باد خواهد برد
    یاد و حضورمان را همچنین .
    آری روزگار پیرمان خواهد کرد
    قبل از آنکه به راز سر به مهر رهایی پی ببریم
    اما اشکهایمان و نگاهمان
    در آن لحظه که می چکند
    و به افق می نگرند
    دنیا را زیر و رو خواهند کرد
    و در حافظه ی این روزگار سیاف
    به اجبار حک خواهند شد
    مخلصیم پوریا

  2.  

    مثل همیشه زیبا

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي