mahnaz badihian/مهناز بدیهیان/ ویچی
دسامبر 132007
عزیزم حیف بود
که این بادهای تفرقه
شکوفه های ساده ی باغ خاطر ما را
پوساند
و دیگرخبری نیست از میوه های ترد
رابطه
من فکر می کنم
هزار هزار سال است
که این تارهای تفرقه
دست و پای آدمیان را
موذیانه مسخ کرده است
و ما فریب خوردگان چه آسان
تیپا زدیم
به خمره های می الست
باور کن عزیزم
حالا سگ کوچک من آقای “ویچی”
جای همه را در دلم پر کرده است
ویچی مرا می بوسد و هزار بار سرش را
روی بازوانم می گذارد
و اگر بیگانه ای پشت درب خانه ام
نفس کشد
می غرد
و گاه با نگاه معصومش می گوید
“برای همیشه دوستت دارم”
عجیب است که من
همه ی حرفهای آقا ویچی را باور دارم
و بی تابانانه محتاجم
به این سگ کوچک
که می فهمد زبان دوستی را
4 دیدگاه به “mahnaz badihian/مهناز بدیهیان/ ویچی”
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.
آقای میر فخرایی گرامی…متاسفانه متنی که در قسمت نظریات گذاشته بودید قبل از انتشار حذف شد. با پوزش از شما شاعر گرامی.و شپاس از مهر شما…
م-بدیهیان
بوی فروغ فرخ زاد بهتری میاید
حیفم آمد بگویم دیگری
مهناز بدیهیان برقرارو شاد باشی.