Hope/ مهناز بدیهیان

 شعر
سپتامبر 052008
 
Hope by Ario Mashayekhi

برای آریو مشایخی

زنانی که روزی در معابد بزرگ
تسلیم خدایان بوده اند
زنانی که در شب زیسته بودند
و گاه نیز با شکم های گرسنه ، خوابشان ابدی بود
برای آریو مشایخی

Hope……

فردا اول روز گلوی صبح را می فشاریم
و قطره های خستگی خونمان
از لابلای درز غروب می چکد آرام.

کجاست یادواره ی امید
که روی سرهای بریده ی آدمیان نشانده بودی؟

یادت می آید
جنگ رنگ ها و نیرنگ ها
و همت انگشتان خسته ات
که مژه های خشگ و بی رمقت را می کشید
و زانوهای پینه بسته ات که روی زمین گلی
سر خورده بود
تا رنگ روی رنگ بگذاری

به تو گفتم امید جاری در نگاه تو را
که به دور دست دریا دوخته بودی را دوست دارم
نه در سر انگشت بلوغ زنانی که تو می تراشی مدام
زنانی با هیکل های کشیده و پاهای در پرواز
زنانی که هرگز با تو همبستر نمی شوند

زنانی که روزی در معابد بزرگ
تسلیم خدایان بوده اند
زنانی که در شب زیسته بودند
و گاه نیز با شکم های گرسنه ، خوابشان ابدی بود

شب است وما سکوت کرده ایم

اما همین فردا ،
با صدای پای خورشید
و آسمان پاورچین
وقتی ستاره های بخت ما هنوز در خواب است
گلوی صبح را می فشاریم
که شب امتداد زندگیست
در این جاده ی دراز


دکتر مهناز بدیهیان
آگوست 2008
سانفرانسیسکو

تابلوی امید اثر آریو مشایخی

  2 دیدگاه به “Hope/ مهناز بدیهیان”

  1.  

    آریو مشایخی انسا نی که با قلبش نقاشی میکند و با روحش بنگاره هایش روح میبخشد هنوز ما یکدیگر را از نزدیک ندیده ایم ولی هردوی ما سالهاست که در دنیای سیمرغ با میرآ فتابی عزیزکه میکوشد آفتاب پوشیده از ابر های تیره خرافات را از آسمان فرهنگ مسموم شده وطنمان بزداید تنفس میکنیم و قلم میزنیم و درد دلمان را در نگاره هاما ن بهموطنانمان میگوئیم مهناز عزیر چه خوب با بیان توانا یت در این شعر زیبایت آریو را تصویر کردی بر تو شاعره گرامی صد آ فرین و سپاس
    محمد صدیق

  2.  

    درود

    به پاس داشت هشتادمين سالروز تولد شاعر طبيعت و زندگي مراسمي با حضور اساتيد شعر نو ( استاد سيد علي صالحي و ناهيد كبيري و …)‌در كاشان گرد هم كي آئيم و مزارش را گلباران ميكنيم .

    در صورت علاقمندي باما تماس بگيريد

    شاد و پيروز

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي