اگرآنکه زهر درجام ما میریزد بداند که ما از زهر، مست میشویم هرگز زهر به جام ما نخواهد ریخت منو چهر جمالی /کلمات نغز was last modified: جولای 16th, 2008 by mahnaz badihian
تقدیم به انتشارات وزین ماهمگ به مناسبت سالروز غم از دست دادن بزرگ شاعر واژه پرور استاد احمد شاملو موطن من هم غریب است ” نازنین “! موطن ام در بند و زنجیر و غل است بابک بامداد / برای شاملوی بزرگ was last modified: جولای 13th, 2008 by mahnaz badihian
اسماعیل زرعی / به دل آینه ها بشتابیم

صدای حاجیه ملوک بود و پشت بندش ، دو سه زن دیگر که عجول تر بودند ؛ اما پروانه خانم هنوز درگیر ِ پسرش بود که می خواست همراه شان برود و مادر نهیب می زد : نمی شود ذلیل مرده . این هزار دفعه . به گوش ات می رودیا نه پدرسگ ؟ اسماعیل […]
آریابرزن زاگرسی / « شاهنامه ی فردوسیِ متفکّر؛ آیینه ی تراژدیِ باهمستانِ ایرانیان »

استدلال من اینست که تراژدی، پدیده ای آکبندی و قالبی و از صنایع شعری نیست؛ بلکه واتاب دهنده ی نوعی « راه و روش » هست که نشان می دهد « جان و زندگی » در « </div موقعیّتهای سرنوشت آفرین »، چگونه آزرده و حتّا تهدید و محکوم به نیستی می شوند. در بطن […]
یکی بودیم / احمد پناهنده
خيرالله فرخي / با تولدت در باران /پرواز
ارنست کاسیرر: فیلسوف فرهنگ نوشتۀ یدالله موقن
در پاسخ به پرسش: روشنگری چیست؟ نوشتۀ ایمانوئل کانت ترجمۀ یدالله موقن

روشنگری خروج انسان از صغارتی است که خود بر خویش تحمیل کرده است. صغارت، ناتوانی در به کاربردن فهم خود بدون راهنمایی دیگری است. این صغارت خود- تحمیلی است اگر علت آن نه در سفیه بودن بلکه در فقدان عزم و شهامت در به کارگیری فهم خود بدون راهنمایی دیگری باشد. شعار روشنگری این است […]