
!منوچهر آتشی درگذشت …من از صراط گذشته ام / گذشته ام / هر چند مستقيم / – چنان كه گفته بودند نبودند / نبود اما / من اكنون در دوزخم / و دست راست تو از آن طرف پل / در دست چپ من قفل است / مي توانم عبورت دهم، / اما / حس […]
!منوچهر آتشی درگذشت …من از صراط گذشته ام / گذشته ام / هر چند مستقيم / – چنان كه گفته بودند نبودند / نبود اما / من اكنون در دوزخم / و دست راست تو از آن طرف پل / در دست چپ من قفل است / مي توانم عبورت دهم، / اما / حس […]
تصویر مهناز بدیهیان – کاری از اردشیر محصص اگر زندگی هم به روشنی و طعم و رنگ این دانه های، دل به دل سپرده ی انار بود چه خوب بود. شادوسرخ و آبدار.. ——————— شب درازیست نه شب بیدلی صدای پای بی صدایی است و چهار هزار شاخه ی گل * که بار تبر به […]
حتا یک ستاره در شب نمی ماند شب نخواهد ماند شعر خودکشی از خورخه لویس بورخس– World Poetry was last modified: نوامبر 15th, 2005 by mahnaz badihian
بورخس در سن 85 سالگی این شعر را می نویسد و در پایان شعر می گوید می دانم که چیزی به مردنم نمانده.البته می دانیم که عمرش از مرز 90 هم گذشت و چنین می گوید: اگر عمر دوباره ای داشتم در آن عمر دوباره اشتباهات بیشتری می کردم سعی نمی کردم چنین دقیق باشم […]
بي ترديد پرنده شدن خيال كردي آسان است و اسان تر كه بر سينه ي كبكي خواب روي تا اين زمستان آب شود! آسمان عبور مي كنداز تنم از خيال ماه از آفتابي كه من باشم هنگام غروب خيال رفتن نداري مثل برف وسط تابستان/كه آن بالا/بالاي كوه مي ماند دو شعر از ناهيد سرشكيN.Sereshgi […]
نمیدانستم که موهایم از جنس آفتاب است و رگه های خواب شراب در آن بیدار و تو با نگاهی به آن مست می شوی چه منطق زشتی عمریست بقچه ی حقارتم بسر، هنوز تاوان مستی تو می دهم !! مهناز بدیهیان was last modified: نوامبر 1st, 2005 by mahnaz badihian
بیوگرافی پدرم کودکی که بود از مدرسه گریخت، از خانه گریخت و سر گردان در جهانی بی رحم آواره ی لقمه ای نان شد. مادرم کودکی که بود چشمهایش پر از صحنه های ظالمانه شد و گوشش پر از ناله های مظلوم. پدرم جوان که بود هوشش را قمار کرد. و ریه هایش پر شد […]
آواز دانش سرا شعری از مجيد فروتن بر بوی کاج و اختران ناپيدا درها هميشه بسته است آواز دانش سراM.Forotan was last modified: نوامبر 8th, 2021 by Pooya Azizi
© 2025 MahMag - magazine of arts and humanities | درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بيعرضگي را صبر، و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مينامند. گاندي |