Elikaee نرگس الیکایی

فوریه 182006
 
نرگس الیکایی

شاعر ونویسنده امروز نرگس الیکایی در سال 1338 در شهر سرسبز نوشهر دیده به جهان گشود.از این شاعر مجموعه های متفاوتی انتشار یافته که از آن جمله اند :
درختان صلح
چون عقربه یی جهان را به حرکت در می آورد
پدیده های صبور

فراتر از زمان

به دنبال ما ميدوند
فاصله هايي فراتر اززمان
واحساسي که از حريم خلوتمان مي گذرد
از کنار گريه هاي خسته
وگام هايي که در خاموشي سايه ها
به ارتفاع نرسيدند
من از خودم شادترم
تو از خودت
همين است که ميگريزيم
از گذرهايي که حق عبور از ما بريده اند
ومي انديشم
به پچ پچه هايي که نگفته تکرار مي شوند
به گمانم از مانبود
آنکه از ما عبور کرد
يا از عبورش گذشتيم.

زنی به اندازه شعرهایش

پرسیدند : چقدر
گفتم : من به اندازه شعر هایم سروده شدم
به همان اندازه واژه ها عریانم کردند
از این الفاظ پتکی بر نامم
فرود خواهد آمد روزی
که برایم مثل روز روشن است
اگر بگویم باکم نیست
دروغ گفته ام
چرا که آنقدر شجاع نیستم
تا به زن بودنم اعتراف کنم
وآنقدر جسور
تا بگویم
آری این منم
زنی که همیشه دوست می دارد

  3 دیدگاه به “Elikaee نرگس الیکایی”

  1.  

    زن در جامعه وانفسای ما آنقدر شکننده است که گاهی خود بخود هم می شکند در این شعر شاعر به دلیل خصلت ظریف زنانه خود بار ها و بار ها می شکند بی آنکه ضربه ای حتی کوچک را مجبور شود تحمل کند چرا که اعتراف به زن بودن و ماندن خود کلاف سردر گمی ست که بیشتر خانمهای این مرز و بوم از بودنش رنج می برند. این شعر گویای حق طلبی همه زنهاست و عامل زن بودن شاعرش موجب استحکام و در عین حال ظرافت موجود در آن می باشد. شعر از نگاهی ساختار گرایانه نوشته نشده است. بلکه بیشتر به پیام و مفهوم اجتماعی در آن تاکید گردیده که صد البته پیام قوی آن نوعی انسجام و همگونی در میان لاین ها بوجود آورده که آنرا از دید حتی یک متخصص هم قابل تامل جلوه می دهد.

  2.  

    نمي دانم چرا بسياري از شاعرها كلمات را تنها در كنار هم بكار مي برند و … هيچ! پس اجراي اين مفاهيم چه مي شود. حس آميزي و هزار بازي و رسم الخطي كه شاعر مي تواند داشته باشد. بقول رويايي شاعر از باران مگو! بباران./ براي اين نوع شعر نوشتن بسيار متاسفم.

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي