خاطرات مهندس ایرج حسابی انیشتین که چشمهایش را بسته بود چشم هایش را باز کرد و گفت” دقیقا من هم همین را برداشت کردم و بعد بلند شد تا سفره هفت سین را ببیند. /انیشتین و هفت سین/ فرستنده رضا ایرانی was last modified: آوریل 8th, 2009 by mahnaz badihian
جشن سبز سیزده بَد ر / احمد پناهنده

پس بیهوده نیست که سراسر زندگی مردم پهن دشت ایرانزمین بر بستر شاد خوانی و شاد خواری و شاد گویی و شاد رقصی، سفره شادمانی پهن کرده بود و غم را در سرسرای کاشانه نیاکانمان مکانی نبوده است و حتی در مرگ عزیزان خود لباس سفید می پوشیدند و باور داشتند که شادمانی فروخفته در […]
نوروز ِ دلفروز خجسته باد! / دکتر احمد پناهنده
“پنج و پنجاه بار” / ر. رخشاني
ما با هر بهار، از نو، زاده می شویم! / فرهاد عرفانی – مزدک

نوروز که می رسد، احساس عجیبی در من به حرکت در می آید… سرم را بالا می گیرم و استوار گام می زنم! احساس می کنم ایرانی ام و چنان لذتی از این احساس می برم که نگو و نپرس! ما با هر بهار، از نو، زاده می شویم! / فرهاد عرفانی – مزدک was […]
/ منوچهرجمالی /درسکولاریته، هرروزی،جشن است
چهارشنبه سوری همه شما شاد باد! !

از سی و یک جشن سالیانه که نیاکان ما در هفتاد و سه روز برگزار می کردند، افزون بر سه جشن سده، آذرگان و اردیبهشت گان، جشن چهارشنبه سوری است که به پاس و بزرگداشت آتش آن را گرامی می داشتند و جشن می گرفتند. چهارشنبه سوری همه شما شاد باد! ! was last modified: […]
گابریل گارسیا مارکز- چیزی که من آموختم
برای زنان دیارم / دکتر احمد پناهنده

تقدیم به همه سالار زنان ایرانزمین به مناسبت هشتم مارس، روز جهانی زن آن هنگام وقتی که صحنه دل آزار چهره خونین خواهرم رادیدم که خفّاشان شب، چنگال در تن و صورتش کرده بودند تا تمامی جانش را بدرند. دلم تَرَک برداشت برای زنان دیارم / دکتر احمد پناهنده was last modified: مارس 7th, 2009 […]