مارس 122007
 
پو يا عزيزي

از من خواسته شد تا بيوگرافي بنويسم من نيز همت گماردم كه بنويسم اما از آن جا كه من آن چنان در باره ي خود نمي توانم بينگارم حاصل اش مي شود اين كه مي بينيد . : سوم اسفند ماه سال هزار و سيصد وشصت و سه بود كه در شهر كوچكي به نام […]

مارس 112007
 

شعر آب با دسته گل به آب دادنمان هم آب از آب تکان نمی خورد و قرن هاست که شعرهای آبکی مان را قورت قورت در هاون می کوبیم و انگار نه انگار آسيه بطحايي was last modified: مارس 11th, 2007 by Pooya Azizi

سپيده رسولي

 مقالات پراکنده  دیدگاه‌ها برای سپيده رسولي بسته هستند
مارس 102007
 
سپيده رسولي

بياد بیاور جسارتی را همزاد عظمت در تو بیاد بیاور فصلی از اردیبهشت را حوالی ظهر را و ضمیمه ای مکرر را سپيده رسولي was last modified: مارس 10th, 2007 by Pooya Azizi

مارس 102007
 
فرزانه قوامي

پنج دقیقه سکوت حرف می شوم توی خالی پیغام می گذارم پی پیدا شدنت خالی نگاهم نکن! می آیم از تنفس امروز و فردای دور نفس گیر سنگی رویم بگذار فرزانه قوامي was last modified: مارس 10th, 2007 by Pooya Azizi

مارس 102007
 

این ماجرای کسیست که در پاورقی اندیشه اش زندگی می کند .خدایان عشق بر پنجره های بلند می نشینند تا قامت عشق ارتفاع گیرد پرسیذم فقر یعنی چه؟ گفت: یعنی که هیچ چیز این جهان مال تو نیست . جز جانی که امانت است نر گس اليكايي was last modified: مارس 10th, 2007 by Pooya […]

ريموند رخشاني

 مقالات پراکنده  دیدگاه‌ها برای ريموند رخشاني بسته هستند
مارس 092007
 
ريموند رخشاني

به شهرام ناظري ” در آغاز ديوانگي بود…. “ نوشتند : ” درآغاز جنون بود، و با من بود شيدائي، ريموند رخشاني was last modified: مارس 9th, 2007 by Pooya Azizi

حميد باقري

 مقالات پراکنده  دیدگاه‌ها برای حميد باقري بسته هستند
مارس 092007
 

آفتاب ِ اریب ِ زمستانی پشت ابر نبود و در کلاس ستون های غبار کج بودند با عطا مَلک به کلاس آمد حميد باقري was last modified: مارس 9th, 2007 by Pooya Azizi

رمان و وام ضروری – عباس موذن

 مقالات پراکنده  دیدگاه‌ها برای رمان و وام ضروری – عباس موذن بسته هستند
مارس 092007
 

رمان و وام ضروري عباس موذن به زمين نگاه مي‌كنم. به آجرهاي تكه پريده‌ي پياده‌رو. آسمان پيدا نيست، سخت است ديدنش. اصلا، آسماني نيست كه بتوانم نگاهش‌كنم، شايد كه زيبايي در چشمانم تداعي شود. توي مردم هيچ چيز تازه‌اي نيست! فريبا مي‌گويد: «موژان‌كيه؟» مي‌گويم:« موژان؟!» مي‌گويد:«چند روزه مي‌بينم، اسمشو مياري. حتا توي خواب!» رمان و […]

محمد صادق دهقان

 مقالات پراکنده  دیدگاه‌ها برای محمد صادق دهقان بسته هستند
مارس 092007
 
محمد صادق دهقان

شهر آفتاب اينجا كابل است شهرِ مه گرفته ی باراني با چشماني از حدقه در آمده سرشار از هزاران لكنت محمد صادق دهقان was last modified: مارس 9th, 2007 by Pooya Azizi

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي