
گاهی ان قدر کاری ست/ که هر کاری نمی شود نکنی بکنی هم/ از تو حتا نه بر می اید /نه از کاری هایی از دوا پس بنوش شوکران ِ کران هایی از زخم را و به رفتن چیره شو شاعر من مردی ام که میهن ِ زخم was last modified: دسامبر 13th, 2006 by […]
گاهی ان قدر کاری ست/ که هر کاری نمی شود نکنی بکنی هم/ از تو حتا نه بر می اید /نه از کاری هایی از دوا پس بنوش شوکران ِ کران هایی از زخم را و به رفتن چیره شو شاعر من مردی ام که میهن ِ زخم was last modified: دسامبر 13th, 2006 by […]
با مهری بی پایان ، برای دوست عزیز و هنرمند مامک خادم همه را گم کرده ام روز و ماه و سال را و در ورای این همه سر گردانی سنّم را ! من خوابگرد دو گانگی هایی یه گستردگس چنذ اقیانوسم زنی تولد یافته درتاریکی ِ هزار توی ِ محدودیت و بر آمده در […]
دوستان گرامی ! چندی پیش کتابی از خانم ملک پور توسط ماه مگ معرفی شد . فارغ از حال و هوای کتاب و نظر نگارنده ی این سطور ، در رابطه با ان کتاب ذکر نکاتی و سپس چند شعر از خانم ملک پور واجب می نمود . شعر هایی که در زیر می آید […]
نگاهی به هفته ی جاری برای هفته ی آینده پویا عزیزی شنبه : نمی دانستم جهان یعنی چه ؟ چه رسد به دوست داشتن یکشنبه : دوست داشتن یعنی پدر و مادر بود و هر که می خندید دوست دوشنبه : تنها دوچرخه دوست داشتم پویا عزیزی was last modified: نوامبر 19th, 2006 by Pooya […]
خط کشی های خیابان بوی واکس می دهند / در عرض ( گاو مش حسن به گاو میش ارتقا یافت | وقتی حاجی شد و چرم صادرکرد ) و طولی نمی کشد / عرض کنم خط من خط تو آخر خیابان نقطه می شوند / گریز از مرکز ( امان از فیزیک / تکش به […]
خنده ی ایرانی مرا ببخش فرصتّ گریستن بسیار بود مجالی برای خنده پیش نیامد امّا با این همه سال که در راهند شاید روزی خنده را سر دادیم با دهان بی دندان و کریه ترین منظر جهان را ساختیم چرا که ، خنده هم در ظرف خود زیباست چند شعر از رضا حامی پور was […]
(_همانا من) همان یکی را هم کور می کنم می شود گفت روزنامه اندود پنجره ای که سالهاست خیابان را پلک زده و همیشه ی خدا گرسنه است اما باز میترسم دی اکسید کربن از لابلای کلمات راهی بیابد به بیرون از من همانا من _ شعر ِ حسین شکر بیگی was last modified: نوامبر […]
حقیقت و رویا چه قدر شبیه رویا می آیی نوری که از تو می افتد – افتاده است – بر میزها ، گل دان ها و مجموعه های نفیس چه مهربان اند اشیا و نوری که از تو تابیده است در این اتاق ۰ پلک بگشا ! دو شعر از فرامرز سه دهی was last […]
© 2025 MahMag - magazine of arts and humanities | درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بيعرضگي را صبر، و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مينامند. گاندي |