پرواز دوریس لسینگ ترجمه: منیژه اسدی نیازی دوریس لسینگ Doris Lessing رمان و داستان کوتاه نویس انگلیسی در سال 1919 در شهر کرمانشاه در ایران از پدر و مادری انگلیسی به دنیا آمد. در همان آغاز کودکی به همراه والدین خود به مزرعه ای در رودزیای جنوبی پرواز—دوریس لسینگ was last modified: اکتبر 31st, 2007 […]

به نام تو يه گل هميشه بهار . يه گل بزرگ با چاهارتا گلبرگ . يه دور ، دو دور ، سه دور . سه دور دورش چرخيدم ولي پيدات نكردم . جواد گفته بود تو يه درختي و من هم باورم شده بود . نه به خاطر اين كه تو يه درخت بودي . […]
هژبر —– بودن یا نبودن –
– بودن یا نبودن – فکر و خیال این اتاق دست از سرش برنمی داشت. شایدهم فکر و خیال او دست ازسر این اتاق بر نمی داشت. برایش مهم نبود که کجاست و با کی. بلکه مهم این بود که فرصتی گیر بیاورد و به آن اتاق فکرکند. حتا شبها وقت هژبر —– بودن یا […]

انتظار وقتی دستش را تکان داد تا با گلناز که در اتوبوس نشسته بود خداحافظی کند چشمانش پر از اشک شد. نمی دانست دوباره کی او را خواهد دید. راننده اتوبوس با سرعت در جاده می راند و بعد از چند دقیقه اتوبوس مثل نقطه انتظار —-ترانه جوانبخت was last modified: اکتبر 15th, 2007 by […]
گیل آوایی—-عینک دودی و چا وکم*
در گرمابه محله ی ما—به قلم مشتمالچی

در گرمابه محله ی ما به قلم مشتمالچی شاهان ایران در دادگاه کوروش آقا تا چشم کار می کرد شاهان و سلاطين و حکام ايرانی با لباس های گوناگون وعجیب با سبيل و ريش های کوتاه و بلند در دشت پاسارگاد در هم در گرمابه محله ی ما—به قلم مشتمالچی was last modified: اکتبر 11th, […]
ب – رمزی —-تقديم به آزادی و آزاد انديشان
تقديم به آزادی و آزاد انديشان .. قوچ ارمنی که از کلمات کودکانه يا به عبارتی از زبان آدميزاد سر در نمی آورد ، امّا در لحن صدای آن کودک چيزی را احساس می کرد ……….. … در حالی که شاخهای خود را به تور سيمی مقابل تکيه داد، با يک غرور شکسته از دست […]

نام داستان: دختر پیچ نویسنده: ترانه جوانبخت مدتی ست که دست راستم برای خواب رفتن از دست چپم اجازه می گیرد! چند دقیقه صبر می کند دست چپم که حسابی به خواب شیرین رفت آن وقت تازه چرتش می گیرد. در بیداری همراهان چندان خوبی نیستند و ترجیح می دهند در عالم خواب با هم […]