
شاید هزاربار هواپیمایی را تجسم کرده بود که بمب اش را به اشتباه بر روی تنها پل تخم مرغی محله اش انداخته بود. انگار که هوایپمایی مثل اجل معلق از گرد آسمان رسیده باشد و هیچ جایی گیرش نیامده باشد الا همان پل تخم مرغی در آن گوشه پرت ِناکجا آبادی که تیر غیب سراغش […]