اکتبر 312007
 

پرواز دوریس لسینگ ترجمه: منیژه اسدی نیازی دوریس لسینگ Doris Lessing رمان و داستان کوتاه نویس انگلیسی در سال 1919 در شهر کرمانشاه در ایران از پدر و مادری انگلیسی به دنیا آمد. در همان آغاز کودکی به همراه والدین خود به مزرعه ای در رودزیای جنوبی پرواز—دوریس لسینگ was last modified: اکتبر 31st, 2007 […]

اکتبر 312007
 
به نام تو ----مجید اسطیری

به نام تو يه گل هميشه بهار . يه گل بزرگ با چاهارتا گلبرگ . يه دور ، دو دور ، سه دور . سه دور دورش چرخيدم ولي پيدات نكردم . جواد گفته بود تو يه درختي و من هم باورم شده بود . نه به خاطر اين كه تو يه درخت بودي . […]

هژبر —– بودن یا نبودن –

 ادبیات جهان  دیدگاه‌ها برای هژبر —– بودن یا نبودن – بسته هستند
اکتبر 182007
 

– بودن یا نبودن – فکر و خیال این اتاق دست از سرش برنمی داشت. شایدهم فکر و خیال او دست ازسر این اتاق بر نمی داشت. برایش مهم نبود که کجاست و با کی. بلکه مهم این بود که فرصتی گیر بیاورد و به آن اتاق فکرکند. حتا شبها وقت هژبر —– بودن یا […]

اکتبر 152007
 
انتظار ----ترانه جوانبخت

انتظار وقتی دستش را تکان داد تا با گلناز که در اتوبوس نشسته بود خداحافظی کند چشمانش پر از اشک شد. نمی دانست دوباره کی او را خواهد دید. راننده اتوبوس با سرعت در جاده می راند و بعد از چند دقیقه اتوبوس مثل نقطه انتظار —-ترانه جوانبخت was last modified: اکتبر 15th, 2007 by […]

اکتبر 152007
 
مهدی حمیدی -----غزل باران...

غزل باران… خیابان در هوای ابری ، تیره و گرفته پاییز مرا مهمان دلتنگی هایم کرده است. ابر های سیاه و سنگین در روشنایی صدفی هولناکی بر سر شهر در گذرند مهدی حمیدی —–غزل باران… was last modified: اکتبر 15th, 2007 by mahnaz badihian

گیل آوایی—-عینک دودی و چا وکم*

 ادبیات جهان  دیدگاه‌ها برای گیل آوایی—-عینک دودی و چا وکم* بسته هستند
اکتبر 152007
 
گیل آوایی----عینک دودی و چا وکم*

عینک دودی و چا وکم* باز هم عینک دودی رو چشاش بود. همون عینک دودی که بد جوری مزاحمم بود. دفعه پیش کلافه ام کرده بود گیل آوایی—-عینک دودی و چا وکم* was last modified: اکتبر 15th, 2007 by mahnaz badihian

در گرمابه محله ی ما—به قلم مشتمالچی

 ادبیات جهان  دیدگاه‌ها برای در گرمابه محله ی ما—به قلم مشتمالچی بسته هستند
اکتبر 112007
 
در گرمابه محله ی ما---به قلم مشتمالچی

در گرمابه محله ی ما به قلم مشتمالچی شاهان ایران در دادگاه کوروش آقا تا چشم کار می کرد شاهان و سلاطين و حکام ايرانی با لباس های گوناگون وعجیب با سبيل و ريش های کوتاه و بلند در دشت پاسارگاد در هم در گرمابه محله ی ما—به قلم مشتمالچی was last modified: اکتبر 11th, […]

ب – رمزی —-تقديم به آزادی و آزاد انديشان

 ادبیات جهان  دیدگاه‌ها برای ب – رمزی —-تقديم به آزادی و آزاد انديشان بسته هستند
اکتبر 042007
 

تقديم به آزادی و آزاد انديشان .. قوچ ارمنی که از کلمات کودکانه يا به عبارتی از زبان آدميزاد سر در نمی آورد ، امّا در لحن صدای آن کودک چيزی را احساس می کرد ……….. … در حالی که شاخهای خود را به تور سيمی مقابل تکيه داد، با يک غرور شکسته از دست […]

سپتامبر 242007
 
دختر پیچ--- ترانه جوانبخت

نام داستان: دختر پیچ نویسنده: ترانه جوانبخت مدتی ست که دست راستم برای خواب رفتن از دست چپم اجازه می گیرد! چند دقیقه صبر می کند دست چپم که حسابی به خواب شیرین رفت آن وقت تازه چرتش می گیرد. در بیداری همراهان چندان خوبی نیستند و ترجیح می دهند در عالم خواب با هم […]

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي