
با یاد شعری از بیژن نجدی “کیست که با تلخی می گرید؟” من زبان آدمی نمی فهمم از نگاهت که پرندگان را به کوچ وا می دارد در می یابم که شرابی تلخ نوشیده ای آنقدر تلخ که طعم گسش سال هاست در دهانت مانده . گوزن می شوم برای نگار / امیر حسین تیکنی […]
با یاد شعری از بیژن نجدی “کیست که با تلخی می گرید؟” من زبان آدمی نمی فهمم از نگاهت که پرندگان را به کوچ وا می دارد در می یابم که شرابی تلخ نوشیده ای آنقدر تلخ که طعم گسش سال هاست در دهانت مانده . گوزن می شوم برای نگار / امیر حسین تیکنی […]
نادر می نویسم.اما هدف من در کار من مشخص است وخواهند بود خیالی پر هیجان مرا تحریک می کند و من هر لحظه به دنبال کشف آن بی منتها هستم هي هاي آناهيتا بانوي پاک دامن آب ها و اشک اينک چه سود مرا از اين همه وهم و دروغ ها م.آرمان /چند شعر was […]
دستی به جست و جوی بهار از دریچه بیرون میشود تنها کسی که کوچه را به نگاهی خیره میروبد فرامرز سلیمانی : چه باوری was last modified: ژوئن 2nd, 2009 by mahnaz badihian
پدر محمد پورعبدالله که فرزندش هم اکنون بیش از 100 روز است در بازداشت به سر می برد، با سرودن شعری برای وی، او را به استقامت فراخوانده است. پدر این دانشجو، زمانی این شعر را سرود که پسرش را در دادگاه انقلاب، با دست بند و وضعیت نامناسب مشاهده کرد. این شعر در زیر […]
رکسی اما رفته بود خاک خیابان را شرابی زند و باد بریده بود فرامرزسلیمانی : رکسی رها was last modified: می 13th, 2009 by mahnaz badihian
برای همه ی مادرانی که نیستند،هستند و خواهند بود… زنی می آید که روزی” ویرجینیا ولف” از او پا گرفته است و زنی که راز مریم و مسیح را خوب می داند و زنانی می آیند که با دختران هیتلر به بازار رفته اند زنی می آید / مهناز بدیهیان-اوبا was last modified: می 10th, […]
و فاصله در کشتی کوچکی دور سراب داشت گشت میزد فرامرز سلیمانی / فاصله از نوع نزدیک was last modified: می 6th, 2009 by mahnaz badihian
© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities | درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بيعرضگي را صبر، و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مينامند. گاندي |