طراوت نگاهت خیال سردٍ گریزان را مئ بهاراند! بگو کدام شب بئ تو بودن را به آفتاب خیزان آغوشت خواهئ گشود که بئ تابئ تندر وار مئ باراند این بیدارٍهمیشه در انتظارت را انتظار……- گیل آوایی was last modified: ژوئن 13th, 2007 by Pooya Azizi

حس ، برخاستن ِ هر روزه ست در کفه های ترازوت : « ر» : روايت ِ تا ابد دويدن « ب » : بالاتر از سر خود سر کشيدن « الف » : اغاز ِ بي کلاه ِ سری که باد بردش « ب » : بازگشت به نقطه ی ِ اول يعني : […]
فرامرز سلیمانی

پرسپکتیو ناتمام موزه ی مترو پالیتن از دفتر نیویورکی ها وقتی به شهر ما اومدی می برمت موزه ی مترو پالیتن / توخیابان پنجم / پشت سنترال پارک جلوی اون در بزرگ اهنی می شونمت پای پله های عریض و طویل و حجم ساده ی انتظار توی باغچه ها و چمن سبز همسایه فرامرز سلیمانی […]

رنج تاریخ تولد ندارد که نوشته اید۲۹ـ۱۲ـ۵۸ ..اسم وفامیل نداردکه گذاشته اید خیرالله فضلی …از پله ها برگرد.. به پشت بام نمی رسد ارثي كه ميبرم.. يك اسم و فاميل به همه ميرسد… جنوبي از شهرستان خنج ساکن ابوظبی.. اینجا چتر برای باران نمیفروشند جبراً چتر برای آفتاب می خریم..چیز زیادی ندارم: دیپلم علوم انسانی..چند […]

ساندیسها که برنده شدند من و برادرم با دمپایی و دست در دست پدر دوطرف او پیاده می رفتیم تا از بقالی محل ساندیس بخریم نه مثل حالا که سگ صاحبش را نمی شناسد و بچه پدرش را! که دست دخترت در دست، صاحب ماشین بلندش می کند و حالا کووووووو …. پدر و مادر […]
“آوای عصیان” برای نادیا شاعرفقید افغانی و برای شعر فریاد بی آوا صدایِ گام هایِ سردِ عصیان است. به اینجا می رسیم از راه اینک خستگانی چند دامن از تشویش آورده چه دردآلود شعری از ر.رخشانی was last modified: نوامبر 14th, 2006 by Pooya Azizi