Azadeh Zareian-آزاده زارعیان

جولای 242006
 
خط عابر

آزاده زارعیان

پاهایم به پای عرض کنم این خیابان
که نمی رسد صدا به صدا
نه جلو برو نه بوق
بزن به پای عابری که دلش را خوش کردهبه انحنای اندامم

ونمی بیند

جای پوزخند لاستیک

روی تنم چقدر سیاه شده

—————–
ساعت شنی

خیابان ها به راه خود می روند

درختها درچهارراه فصول درجا زده اند

ومن با ساعتي كه يك عقربه از چرخها جلوتراست

چرخ مي خورم درساعت شني

تيرهاي چراغ برق

با سرعت ???? من مي گذرند

ومن فكر مي كنم ك٧ ػالهاست

از خيال بلند اين خيابان عقب افتاده ام!

  4 دیدگاه به “Azadeh Zareian-آزاده زارعیان”

  1.  

    ziba ! khoob bood !

  2.  

    زنده باد آزاده ی عزیز . دوست دارم روزی روی شعرهایت آهنگ بسرایم تا لطافت شعرت را دوچندان حس کنم.
    کاش بودی و شعرت را با صدای قشنگ خودت برای حمید و سارا زمزمه می کردی .

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي