گیل آوایی

 شعر
مارس 182007
 

زیبا روئ آن سوئ آبها

null

که برق نگاهت

خورشید را هر بامداد


از این سوئ

مئ کشاند

تا طلوع دیگرئ

از نگاه گرم تو

وام گیرد

بگو

بگو

آفتاب خیران تو

از پیاله جانم

در کدام بامداد است

که جان گیرم

از این شب سمج زمستانئ

تا یخبندان همه فصول را

در آفتاب نگاهت

به فریادئ مستانه

آب کنم!

  یک پاسخ به “گیل آوایی”

  1.  

    be del neshast, ziba bood

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي