نه نشئه ی نیچه ام——عزیز کلهر

 شعر
مارس 062007
 

نه نشئه ی نیچه ام

null

نه خمار بودا

نه مست موجودی مسخ شده در
نه نشئه ی نیچه ام
نه خمار بودا

نه مست موجودی مسخ شده در

کنیسه ی
کافکا
نه سر زنده از

روح الارواح
و نه زمزمه ی زنگها

فقط
انفجار سر ها بر تن ها
تنها
تنها تن ایستاده ام
با شقه ای از ماه در دهان
و
شقه ای از تیغ
در گلو
می خوانم

با دو دست بر اشفته از

آستین

من
و بیوه ی سیاه
و این دیوار
شهوت خونخواره گی

و دهانی باز

و این کوچه…..
به بن بست رسید ه ایم

  2 دیدگاه به “نه نشئه ی نیچه ام——عزیز کلهر”

  1.  

    با تمام و جودم از عزیز کلهر می هراسم این مرد نهایت الودگی خود را به شعر ثابت کرده است

  2.  

    عزيز جان تو سخت نشئه ي نيچه اي ومن مي بينم كه سراسيمه از "چنين گفت زردتشت "هراس الود زده اي بيرون بي آنكه حتا حوصله كرده باشي به آن پير كلمه اي گفته باشي.مي گويي نه از دو دست بر آشفته از آستينت بپرس!!!!

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي