K. Doroodgar- دو شعر از کاوه درودگر
آوریل 262006
هليكوپترها

ي توپدار
آخرين نشست عاشقان را
به گلوله بستند
پس از آن در مسلخ عشق
هيچ چيز نماند جز كينهاي ابدي
خشونتي ازلي
بعد عشق مصنوع
جايگزين شد و
خلا ناپديد.
كاوه درودگر
بر چهرهها تنهائي و غربت است
بر چهرهها سنگيني زمان نشسته است
چهرهها با چروكهاشان گواهاناند
چهرهها فريادند
من نيز . . .
سرائي ميخواهم بيآينه و منشور
آنجا در تنهائي و غربت
فرديت منكوبشدهام را ميجويم
ايمان از دست رفتهام را ميكاوم
و هزاربار در درون ميميرم.
تهران- داخل اتوبوس واحد
یک پاسخ به “K. Doroodgar- دو شعر از کاوه درودگر”
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.
شعري كه بازندگي مانوساست و گذشته و حال و آينده را در بر دارد عين زندگي است اما آن شعري جاويد ميماند كه زيباييرا نيز به همراه داشته باشد