می گویی اگر عقاب بودم /الیاس قنواتی

 شعر
دسامبر 262009
 

می گویی می رفتم آزادگان را یکی یکی می آوردم
و من حدس می زنم لباسهایشان را تکه تکه می کردی

می گویی اگر عقاب بودم

برت می داشتم می بردمت پشت کوه دوری

و من حدس می زنم لباسهایم را تکه تکه می کردی

می گویی می رفتم آزادگان را یکی یکی می آوردم

و من حدس می زنم لباسهایشان را تکه تکه می کردی

می گویی برایتان پرچم می آرودم

به رنگ استقامتتان سبز

به رنگ آرامشتان سپید

و من حدس می زنم به رنگ جنسیتمان سرخ

می گویی طرح میان پرچم را تخت خوابی می گذاشتم

و من حدس میزنم با سینه های برجسته و شهوتناک زنانی که سنگ خوردند و مردند

می گویی می رفتم برایت کمانی می آوردم با تیر

می گویی می رفتم با هزار عقاب دیگر می آمدم تا گمم کنی

می گویی دروغکی به وطنتان حمله می کردم تا تیرم کنی

می گویی و نوکت را میآوری و لبهایم را می بوسی و میخوابی

و من حدس می زنم اگر عقاب بودی میان هزار عقاب حدست می زدم

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي