منیره حسینی /دو شعر

 شعر
نوامبر 262009
 

پدرش هربار
روی یکی از گلدان ها می افتد
شیمیایی نشوند

شعر اول :

پوتین پدرش را می پوشد

یکپا مردی می شود

که با تفنگ آبپاش

به گل های خانه شلیک می کند

پدرش هربار

روی یکی از گلدان ها می افتد

شیمیایی نشوند

پشت بی سیم فریاد می زند

شاخه شاخه باران فرستادند

مانده ام

میان جنگی تن به تن

تفنگ پسرم را بشکنم

یا شوهرم را بگیرم

از هر قطره آب این تفنگ

موجی می گیرد

که هر روز

میدان توپخانه را

به خانه آرامم می آورد

شعر دوم :

/1

پدرم مرا سوار بر موشک کاغذی می کرد

می دویدم و موشک گلوله می شد

قلبش تیر می خورد

/2

نامه های بابا هر روز سقوط می کنند

وقتی خیلی ها معتقدند

خاک های میز مذاکره را پاک کرده اند

هیچ کلمه ای نمانده است

انگار فراموششان شده

پدرم پای همین خاکریزها غبار شد

/3

مادرم می گوید

جنگ عنکبوتی بود

که دلش برای پروانه های خلبان پر می زد

به آن ها عادت می کرد و دورشان را

سیم خاردار می کشید

منیره حسینی

  4 دیدگاه به “منیره حسینی /دو شعر”

  1.  

    كاش در آخرين شعر شاعر از پروانه سخن نمي گفت. شعر بدون اين تركيب پرداخته تر مي نمايد.

  2.  

    سلام
    از خواندن هر دو کار لذت بردم. مرسی

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي