مشتی آب / مهناز بدیهیان

 شعر
نوامبر 132009
 

می روم آن بالا
و مشت هایم را از آب غلیظ ماه پر می کنم

از این پس از ماه آب می نوشم
و آب تلخ زمینی را رها می کنم
آب خونین دجله و فرات
و آب می سی سی پی را
که هزاران دل شکسته در آن شناور است
و آب رودخانه ی گنگ را
با شناگران مستمند

می روم آن بالا
و مشت هایم را از آب غلیظ ماه پر می کنم
و قطره قطره می ریزم بر دهان تشنه ی زاینده رود
راستی کدام صف سربسوی ماه دارد
از این انتظار زمینی بیزارم
.

مهناز بدیهیان
….
کشف آب در ماه توسط دانشمندان

  2 دیدگاه به “مشتی آب / مهناز بدیهیان”

  1.  

    …خيلي ماه بود!

  2.  

    چقدر برجان بی قرارتو بیداد رفته است که چنین دلتنگ در صف
    تاریک ِآبهای تاریک تر می مانی؟
    چه پر دلهره می زند نبض ِاین شعر مهناز!

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي