رباب محب /دو شعر
ژانویه 272009

یک پرانتزِ موقتم
میانِ مرگ وُ زندهگی
ناکجایم هم
جائی ست،
——
رباب محب
1
من
یک پرانتزِ موقتم
میانِ مرگ وُ زندهگی
ناکجایم هم
جائی ست،
برایِ بالهایِ سفیدِ کبوترم – دیدمش
به سراغم میآمد جنینِ کوچکی
که به غربتِ زیرِ پوست میگفت
رقصِ نیشِ
لایِ دندان.
2
اتاقکِ کوچکِ شخصی
: حجمِ آسمانیِ سردخانه.
در گوشههایِ من
علف، علف را پناه نمیدهد
خاشاکهایِ درباد، خاکسترِ بالهایِ پرندهام.
نوکاش را رویِ سنگِ قبرهایم میبینم
نرمهیِ نورم میلیسد
آدينه ۲۰ دی ۱٣٨۷ – ۹ ژانويه ۲۰۰۹
یک پاسخ به “رباب محب /دو شعر”
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.
شعرهایتان را می خوانم.
گاهی کشف های بی نظیری در آن اتفاق می افتد:
«در گوشههایِ من
علف، علف را پناه نمیدهد»
پاینده باشید