آدمیت معیوب / ر.رخشانی

 شعر
اکتبر 122008
 

گم می¬شود
کیهانِ بی¬حساب
در پرگویی و ادعاهای بی¬بخار
در رفتارهای پرجنجال

“همینت بسنده است اگر بشنوی
که گر خار کاری، سمن ندروی”
سعدی
در بارگاه “خودی”
رنگی می¬پاشد
دیدِ تنگِ لجن بسته
دوده گرفته
بر نام¬های “پاک”
“نجیب” و “هاله گرفته”.

گم می¬شود
کیهانِ بی¬حساب
در پرگویی و ادعاهای بی¬بخار
در رفتارهای پرجنجال
و در حرف¬های گنده و لیچار.

تنگ چشم و بی¬حساب
افتاده
در کوره راه
درمانده
در ماندآبِ لجن گرفته¬ی تکرار
نقبی می¬زند آدمیت معیوب
به فرهنگ و عاطفه و ملت و تاریخ
در کذب و در گسست
نه در استمرار.

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي