چشم در چشم یک زن / محمد صادق دهقان
ژوئن 022008

زنهایی میرقصند
که هر شب
در شلال گیسوشان
تن به آب میزنم
——-
چشم در چشم یک زن
وطنم با شببوهای قشنگش
قد کشیده است
خشتهای دیوار
با نغمه های سرگردان
آشتی کرده ا ند
دیگر پیادهروها
از رهگذران «نام شب» نمیخواهند
«دل بهار آیسکریم»
رمز مشترک همه ی خوبیهاست.
صنوبرهای خیابان
سر تکان میدهند
گنجشکها اتن میکنند
گرد مولانای چرخان
و جاری است
روح باران در شهر.
در چشمانم
زنهایی میرقصند
که هر شب
در شلال گیسوشان
تن به آب میزنم.
و من
در کوچه ی بالایی
به زنی دل سپردهام
که مشتش هر لحظه باز میشود
و در زنگ صدایش
«جهان»
با آهنگ «نان»
میرقصد.
صبحها
دلم را به او قرض میدهم
و شبها
دستم را
شاید روزی چشمانش
مهربانتر شود
با خورشید.
——-
کابل ـ دارالامان
6 ثور 1387
یک پاسخ به “چشم در چشم یک زن / محمد صادق دهقان”
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.
باسلام.زیبا بود.امابرای افهام بیشترهمزبانان خوب بودواژه هایی ماننداتن راشرحمی دادید.شادباشید.