گیل آوایی

 شعر
ژوئن 292007
 

فریاد….

null

آوردگاه طوفانی نجستیم

اما

شمشیر برکشیدند از برایمان

انبوه لشکری سیاه

سیاهتر از پیش و پیشین شبان

و ماندگاری ما بود

بی سپر

اگر چه

به انتحاری

اگر چه

بن بست از پی هم!

و هنوز

زندگی

مرگ است

آزادی

اسارت

و اسیرانیم

شاهانی

که مزدکیان را به شکارند

در خاکی

کا باغش سیاوشان

و کوهش

یادمان بابکان

و عشقش

هماره به سوگ بود

زندگانی

که سوگوارانه

عشق ستودند!

باد افشاندند

بی آنکه بخواهیم

طوفانی درو کنیم

ماندیم

برگ وارگانی

بی تاب

بی قرار

آی

بخبندان همه ی فصول!

سهم بهارانمان کو!؟

آوازش دیریست دیر

سر داده ایم

با خاورانها

با دار

با داغ!

آه

آوردگاه آتشی باید

پایکوبان

زندگی از آنِِ ما

طوفان

از آنِ شما باد

با مرگتان!

گیل آوایی

نیمه شب 27جون 2007

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.

© [suffusion-the-year] MahMag - magazine of arts and humanities درد من تنهايي نيست؛ بلكه مرگ ملتي است كه گدايي را قناعت، بي‏عرضگي را صبر،
و با تبسمي بر لب، اين حماقت را حكمت خداوند مي‏نامند.
گاندي