مانم بیادگاری در روی بستر تو
یک دسته عشق تازه گلهای پیرهن را
گلبرگ نسترن از: بهار سعید
یکشب کنم نظاره از دور خویشتن را
در مه غزل نوشته تابیده عشق زن را
شاید مرا بگیری از شاخه ی درختی
در موجها که رقصد گلخوشه ی سمن را
آواره ی خیالت از خویش گشته راهی
در کوچه باغ عشقت یادم ببر وطن را
در شعر خود فشانم چرخیده در هوایت
در دامنم که چیدم گلبرگ نسترن را
از مژده ی شکفتم گر در برت بیافتم
در تو شکوفه ریزم تا صبح خویشتن را
مانم بیادگاری در روی بستر تو
یک دسته عشق تازه گلهای پیرهن را
گلبرگ نسترن / از: بهار سعید was last modified: ژانویه 18th, 2009 by